پدرم میگفت اوایل سال پنجاه و نه به ماموریت آزاد سازی میمک
پدرم میگفت اوایل سال پنجاه و نه به ماموریت آزاد سازی میمک در جبهه میانی، ایلام رفته بودم ، در منطقه تنگ بینا که منطقه جنگل بلوط هم بود مستقر شده بودیم و برای عملیات خودمان را آماده میکردیم ، چند روزی بود که هلی کوپتر های هوانیروز میان داخل تنگه و ما هم با سرباز ها و نفرات میرفتیم ضمن خوش آمد گویی عکس یادگاری میگرفتیم،
اونروز نیمه آذر ماه هوا هم قدری سرد بود ، با خلبان هلی کوپتر فرماندهی ، هم کلام شدیم ،عکس گرفتیم ، بعد که پرواز کردن برای زدن نیرو های دشمن، همه به دروازه تنگه که در چند کیلومتری مان بود چشم دوخته بودیم و پای بیسم از دیدبان توپخانه در ارتفاع گچلان دم تنگه مستقر بود و رابط نیروی هوایی هم بود، پیگیر عملیات خلبان ها بودیم ، نیم ساعتی گذشت، با دادو بیداد خدمه موشک سهند سه بیرون از چادر رفتم و گفتم چه شده گفت " میگ عراقی رو تنگه س بزنم؟ " گفتم آخه برد سهند که نمیرسه گفت" دور که میزنه نزدیک میشه میزنم ،دیدبان گفته خلبان هلی کوپتر تو خطر ، میگ براش موشک میزنه، داره ازدستش پناه میبره به داخل صخره ها ، نمیتونه خودشو بکشه عقب" گفتم باشه سعی کن بزنی ها.
سهمیه کل گردان از موشک سهند سه شش تا بود، اولی ،دومی ، سومی تاپنجمی هم زد میرسید به نزدیک میگ تو هوا منفجر میشد، یک دفعه دیدبان توپخانه داد زد پشت بیسیم ، خدا زدش خدا زدش.
فهمیدم هلی کوپتر شهید احمد کشوری رو میگه.
میگ عراقی انگار مغرور از شاهکارش و اینهمه موشک پرانی ما از داخل تنگه سر کشید رو سر گردان و دوری زد، همه حتی با کلت هم بطرفش تیراندازی کردیم، آخرین موشک سهند سه تو آخرین لحظات که داشت از رو ارتفاع سمت عراق سرازیر میشد به طرف میگ زده شد، ولی خیلی امیدوار نبودیم چون دیگه توی ضد شیب میگ رفته بود که یک دفعه دیدبان توپخانه داد زد بخدا خورد ،بخدا خورد ، رو پاسگاه کاسه کاف خودشان خورد زمین.
اونروز نیمه آذر ماه هوا هم قدری سرد بود ، با خلبان هلی کوپتر فرماندهی ، هم کلام شدیم ،عکس گرفتیم ، بعد که پرواز کردن برای زدن نیرو های دشمن، همه به دروازه تنگه که در چند کیلومتری مان بود چشم دوخته بودیم و پای بیسم از دیدبان توپخانه در ارتفاع گچلان دم تنگه مستقر بود و رابط نیروی هوایی هم بود، پیگیر عملیات خلبان ها بودیم ، نیم ساعتی گذشت، با دادو بیداد خدمه موشک سهند سه بیرون از چادر رفتم و گفتم چه شده گفت " میگ عراقی رو تنگه س بزنم؟ " گفتم آخه برد سهند که نمیرسه گفت" دور که میزنه نزدیک میشه میزنم ،دیدبان گفته خلبان هلی کوپتر تو خطر ، میگ براش موشک میزنه، داره ازدستش پناه میبره به داخل صخره ها ، نمیتونه خودشو بکشه عقب" گفتم باشه سعی کن بزنی ها.
سهمیه کل گردان از موشک سهند سه شش تا بود، اولی ،دومی ، سومی تاپنجمی هم زد میرسید به نزدیک میگ تو هوا منفجر میشد، یک دفعه دیدبان توپخانه داد زد پشت بیسیم ، خدا زدش خدا زدش.
فهمیدم هلی کوپتر شهید احمد کشوری رو میگه.
میگ عراقی انگار مغرور از شاهکارش و اینهمه موشک پرانی ما از داخل تنگه سر کشید رو سر گردان و دوری زد، همه حتی با کلت هم بطرفش تیراندازی کردیم، آخرین موشک سهند سه تو آخرین لحظات که داشت از رو ارتفاع سمت عراق سرازیر میشد به طرف میگ زده شد، ولی خیلی امیدوار نبودیم چون دیگه توی ضد شیب میگ رفته بود که یک دفعه دیدبان توپخانه داد زد بخدا خورد ،بخدا خورد ، رو پاسگاه کاسه کاف خودشان خورد زمین.
۴۵.۴k
۲۰ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.