ایستگاه باران (پارت 19 اخر)
( ا/ت+ تهیونگ_ جسیکا& مکس$ دنیل%)
یکدفعه با صدای جسیکا از خواب پریدم همون لحظه شروع کردم به گریه کردن و پرسیدم_ا/ت حالش چطوره؟ &ا/ت خوبه داشتی خواب میدیدی؟؟ _نونا اگه جسیکا بره من چیکار کنم!!&ا/ت نمیره پرستار گفت عملشون با موفقیت داره انجام میشه حالش خوب میشه گریم شدت گرفت &میدونم الان به جز ا/ت چیزی حالت رو خوب نمی کنه اما لطفا اروم باش. اشکامو پاک کردمو گفتم باشه من خوبم مکس اومد پیشم و گفت$ببخشید هیونگ بخاطر من ا/ت اینطوری شد _اصلا اشکالی نداره تو بخاطر ا/ت رفتی تو خطر اونم حالش خوبه با فکر ا/ت دوباره بغضم گرفت مکس با ی دستش بغلم کرد و سرمو گذاشتم رو شونش و دوباره گریه کردم $ مگه نمیگی حالت خوبه پس چرا گریه میکنی _نمیتونم مکس نمیتونم
دکتر از اتاق عمل اومد بیرون فوری رفتم پیشش _اقای دکتر چطور پیشرفت؟؟ دکتر گفت عمل خوب پیش رفت به بخش مراقبت های ویژ انتقالش دادی _ میتونم ببینمش؟ دکتر گفت اره
داخل اتاق رفتم بیهوش افتاده بود رو تخت شروع کردم به صحبت کردن باهاش:میدونستی 3 سال پیش وقتی اون خونه رو خریدم اول اتاق تورو چیدم امیدوار بودم که برمیگردی باور داشتم که پیدات میکنم دکتر گفت شانس اوردی ولی جرعت داشتی اگه برنمیگشتی ی کاری میکردم که خدا خدا میکردی بجاش هر شب 11 راند و تجربه کنی عا البته اون موقع دیگه نمیتونستم کاری کنم اصن از این فکرا بیایم بیرون الان که حالت خوبه میخوام محکم دستاتئ بگیرم که که بقیه که هیچ خودتم نتونی بری سرمو انداختم پایینو و اروم گریه کردم یکدفعه تکون خورد و اروم گفت تهیونگاا_جانمم +سینم درد میکنه _الان به دکتر میگم بیاد باشه الان میگم رفتم پرستار و صدا کردم اومد به سرمش مسکن تزریق کرد و بچه ها اومدن پیشش بعد یک ساعت پرستار دارو هاش و غذاشو اورد و کمک کرد نشست ا/ت غذاشو خورد و پرستار گفت دارو هاشو بخوره یک ساعت دیگه انتقالش میدیم بخش دارو هاشو دادم خورد و و وقتی انتقالش دادن به بخش اروم نشسته بود رو تخت که رفتم نشستم جلوش ی چند لحظه تو چشمهاش خیره شدم و صرتم و نزدیک گوشش کردم _بیب اگه میرفتی بعدش من میومدم پیشت لبمو گذاشتم رو لبش و بوسه ای کوتاه گذاشتم بعد چند لحظه شروع به مک زدن کردم بعد چند لحظه بخاطر اینکه اذیت بخاطر اینکه اذیت نشه ازش دل کندم این دفعه مزه ی لبش و حتی با توت فرنگی و نوتلا هم نمیشه توصیف کرد ی مزه ی رویایی که فقط مخصوص ون بود و جای دیگه نمیشد چشیدش
تماام شد:)
غلط املایی رو معذرت میخوام هییم
فیک بعدی رو فردا میزارم چون گردنم درد گرفت حییح
یکدفعه با صدای جسیکا از خواب پریدم همون لحظه شروع کردم به گریه کردن و پرسیدم_ا/ت حالش چطوره؟ &ا/ت خوبه داشتی خواب میدیدی؟؟ _نونا اگه جسیکا بره من چیکار کنم!!&ا/ت نمیره پرستار گفت عملشون با موفقیت داره انجام میشه حالش خوب میشه گریم شدت گرفت &میدونم الان به جز ا/ت چیزی حالت رو خوب نمی کنه اما لطفا اروم باش. اشکامو پاک کردمو گفتم باشه من خوبم مکس اومد پیشم و گفت$ببخشید هیونگ بخاطر من ا/ت اینطوری شد _اصلا اشکالی نداره تو بخاطر ا/ت رفتی تو خطر اونم حالش خوبه با فکر ا/ت دوباره بغضم گرفت مکس با ی دستش بغلم کرد و سرمو گذاشتم رو شونش و دوباره گریه کردم $ مگه نمیگی حالت خوبه پس چرا گریه میکنی _نمیتونم مکس نمیتونم
دکتر از اتاق عمل اومد بیرون فوری رفتم پیشش _اقای دکتر چطور پیشرفت؟؟ دکتر گفت عمل خوب پیش رفت به بخش مراقبت های ویژ انتقالش دادی _ میتونم ببینمش؟ دکتر گفت اره
داخل اتاق رفتم بیهوش افتاده بود رو تخت شروع کردم به صحبت کردن باهاش:میدونستی 3 سال پیش وقتی اون خونه رو خریدم اول اتاق تورو چیدم امیدوار بودم که برمیگردی باور داشتم که پیدات میکنم دکتر گفت شانس اوردی ولی جرعت داشتی اگه برنمیگشتی ی کاری میکردم که خدا خدا میکردی بجاش هر شب 11 راند و تجربه کنی عا البته اون موقع دیگه نمیتونستم کاری کنم اصن از این فکرا بیایم بیرون الان که حالت خوبه میخوام محکم دستاتئ بگیرم که که بقیه که هیچ خودتم نتونی بری سرمو انداختم پایینو و اروم گریه کردم یکدفعه تکون خورد و اروم گفت تهیونگاا_جانمم +سینم درد میکنه _الان به دکتر میگم بیاد باشه الان میگم رفتم پرستار و صدا کردم اومد به سرمش مسکن تزریق کرد و بچه ها اومدن پیشش بعد یک ساعت پرستار دارو هاش و غذاشو اورد و کمک کرد نشست ا/ت غذاشو خورد و پرستار گفت دارو هاشو بخوره یک ساعت دیگه انتقالش میدیم بخش دارو هاشو دادم خورد و و وقتی انتقالش دادن به بخش اروم نشسته بود رو تخت که رفتم نشستم جلوش ی چند لحظه تو چشمهاش خیره شدم و صرتم و نزدیک گوشش کردم _بیب اگه میرفتی بعدش من میومدم پیشت لبمو گذاشتم رو لبش و بوسه ای کوتاه گذاشتم بعد چند لحظه شروع به مک زدن کردم بعد چند لحظه بخاطر اینکه اذیت بخاطر اینکه اذیت نشه ازش دل کندم این دفعه مزه ی لبش و حتی با توت فرنگی و نوتلا هم نمیشه توصیف کرد ی مزه ی رویایی که فقط مخصوص ون بود و جای دیگه نمیشد چشیدش
تماام شد:)
غلط املایی رو معذرت میخوام هییم
فیک بعدی رو فردا میزارم چون گردنم درد گرفت حییح
۳.۷k
۱۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.