^ لذت انتقام ^ ( port 51 )
^ لذت انتقام ^ ( port 51 )
کوک: اتتتتتتتتتتتت نهههههههه
ات: ع عزیزم نگران من نباش ( بی حال)
خیلی درد داشتم ولی چیزی نمیگفتم که جونگ کوک نگران نشه البته جونگ کوک داشت از ترس و نگرانی سکته میکرد ، رئون هم زخمی افتاده بود اون طرف ولی نمرده بود .
کوک: تهیونگ زنگ زده به اورژانس یکم تحمل کن الان میاد.
ات: ع عزی ز زم
کوک: جانم
ات: ممنونم ازت که به قولت عمل کردی. ( گریه ی آروم )
کوک: قدوم قولم.
ات: قول اینکه تا آخرین لحظه ی زندگیم کنارمی.
کوک: چرا اینطوری میگی ( گریه) تو قرار نیست الان بمیری.
ات: فکر نمیکنم بتونم دووم بیارم.
کوک: اینطوری نگو
ات: ولی اگه تنهات گذاشتم، تو زندگیت رو خراب نکن ، منو فراموش کن و دوباره عاشق شو و یک زندگی جدید شروع کن ،به رئون هم کاری نداشته باش.
همینطور که حرف میزدم خون از گوشه ی لبم سرازیر شد.
ات: خب؟
کوک: نه ات ما اینجا تموم نمیشیم.
ات: میدونم کم بود زمانمون ولی روز های خوبی رو درکنارت داشتم . منو ببخش اگه تنهات گذاشتم .
کوک: نه تو کوکیت رو تنها نمیزاری.
دستم رو آوردم بالا و گذاشتم روی گونش و آروم سرش رو نزدیگ صورتم کردم.
ات: امیدوام این آخرین بوسمون نباشه.
و آروم لب هاش رو چسبوندم به لب هاش همراهیم کرد.
ویو کوک.
همراهیش کردم که دیدم دیگه لب هاش تکون نخورد دستش از روی صورتم ول شد و افتاد . جدا شدم ، از نگرانی داشتم دق میکردم .
کوک: اتتتتت اتتتت عزیزم بلند شو اتتتتتت حرف بزن اتتتتت چشملت رو باز کن خواهش میکنمممم
رئون با بی حالی و پوزخند گفت.
رئون: اون دیگه برنمیگرده.
کوک: دهنت رو ببند( دادد) وای به حالت رئون از یک تار مو از سر ات کم بشه ، کاری میکنم که روزی هزار بار آرزوی مرگ کنی.
اورژانش اومد.
ادامه دارد....
خبببببب ادمین کخی تون برگشتت😁
شرط ها شامل میشن از :
۵۰ تا کامنت😄
۳۰ تا لایک
فایتینگ آرمی ها 😁
کوک: اتتتتتتتتتتتت نهههههههه
ات: ع عزیزم نگران من نباش ( بی حال)
خیلی درد داشتم ولی چیزی نمیگفتم که جونگ کوک نگران نشه البته جونگ کوک داشت از ترس و نگرانی سکته میکرد ، رئون هم زخمی افتاده بود اون طرف ولی نمرده بود .
کوک: تهیونگ زنگ زده به اورژانس یکم تحمل کن الان میاد.
ات: ع عزی ز زم
کوک: جانم
ات: ممنونم ازت که به قولت عمل کردی. ( گریه ی آروم )
کوک: قدوم قولم.
ات: قول اینکه تا آخرین لحظه ی زندگیم کنارمی.
کوک: چرا اینطوری میگی ( گریه) تو قرار نیست الان بمیری.
ات: فکر نمیکنم بتونم دووم بیارم.
کوک: اینطوری نگو
ات: ولی اگه تنهات گذاشتم، تو زندگیت رو خراب نکن ، منو فراموش کن و دوباره عاشق شو و یک زندگی جدید شروع کن ،به رئون هم کاری نداشته باش.
همینطور که حرف میزدم خون از گوشه ی لبم سرازیر شد.
ات: خب؟
کوک: نه ات ما اینجا تموم نمیشیم.
ات: میدونم کم بود زمانمون ولی روز های خوبی رو درکنارت داشتم . منو ببخش اگه تنهات گذاشتم .
کوک: نه تو کوکیت رو تنها نمیزاری.
دستم رو آوردم بالا و گذاشتم روی گونش و آروم سرش رو نزدیگ صورتم کردم.
ات: امیدوام این آخرین بوسمون نباشه.
و آروم لب هاش رو چسبوندم به لب هاش همراهیم کرد.
ویو کوک.
همراهیش کردم که دیدم دیگه لب هاش تکون نخورد دستش از روی صورتم ول شد و افتاد . جدا شدم ، از نگرانی داشتم دق میکردم .
کوک: اتتتتت اتتتت عزیزم بلند شو اتتتتتت حرف بزن اتتتتت چشملت رو باز کن خواهش میکنمممم
رئون با بی حالی و پوزخند گفت.
رئون: اون دیگه برنمیگرده.
کوک: دهنت رو ببند( دادد) وای به حالت رئون از یک تار مو از سر ات کم بشه ، کاری میکنم که روزی هزار بار آرزوی مرگ کنی.
اورژانش اومد.
ادامه دارد....
خبببببب ادمین کخی تون برگشتت😁
شرط ها شامل میشن از :
۵۰ تا کامنت😄
۳۰ تا لایک
فایتینگ آرمی ها 😁
۶.۹k
۲۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.