ف۱ پارت ۲۰
ف۱ پارت ۲۰
شاید ......شایدم نه این بستگی به داستانی داره کا یونا داره برای خودش میسازه ممکنه توی این راه همه رو از دست بده یا ممکنه توی این راه همه رو پیش خودش جمع کنه و..... خودش از دست بره بستگی داره یونا کدوم راه رو انتخاب میکنه:)
........
ادوارد بعد از اینکه راه درازی رو در حال گمراه کردن لئو بود بالاخره تونسته بود کاری کنه که لئو ماشینشون رو گم کنه البته برای مدت کوتاهی اما همین مدت کوتاه کافی بود تا بتونن سمت جایی که میخوان حرکت کنند لیلی به خواب رفته بود و انیس هم به ادوارد راه رو نشون میداد جی هوب بعد از دقایقی نگاه کردن به بیرون تصمیم گرفت لپ تاپ قدیمیش رو از زیر ون برداره میدونست اگه این لپتاپ رو باز کنه با کلی ایمیل مواجه میشه از طرف اعضا اما به نظر میومد زمان این رو نشون میداد که الان وقتش بود وقت خوندن نامههایی که اعضا بعد مرگش نوشتن مرگی که هیچ وقت واقعی نبود..
نامه اول*
سلام
میدونم که قرار نیست این نامه رو بخونی اما وقتی دیدم هیچکس به حرفام گوش نمیداد تصمیم گرفتم با تو صحبت کنم با کسی که از همون اول بهم کلی محبت رسوند میدونی خیلی برام درد داره تو جونتو برای من فدا کردی اما انگار من برای این دنیا نیستم خیلی زیادیه که همه منو به عنوان کسی میبینن که تو رو کشتم اما من فقط میخواستم دوستمو آروم کنم که به جنون رسیده بود درسته نامم کوتاهه اما همین که دارم برات میفرستمش یه حس عجیبی داره انگار که تو توی ماموریتی و من این نامه رو برات میفرستم تا بخونیش:)
....
جیهوپ لبخند غم انگیزی زد اینکه نامه اول از طرف کسی باشه که الان کنارشه حس عجیبی براش داشت اما نامه دوم براش بیشتر عجیب بود
نامه دوم*
سلام
حتی نمیدونم چرا دارم این کلمات رو تایپ میکنم اما انگار اروم میشم میدونی خیلیا فکر میکنن چون آدم خونسردیام مرگت برام مهم نیست ولی من داغون شدم از یه طرف داغون شدنه یونا و بقیه هممون به خاطر همدیگه غممونو نشون نمیدیم ولی ای کاش نشون میدادیم چون غمامون یکیه میدونم چرا اما انگار که هنوز وجود داری و قراره این نامهها رو بخونی میدونی یه حس دلگرمیه هیچکس نمیبینه اما من و یونا همیشه میام سر قبرت انگار اونجا خودتی و فقط خودمون
.
شاید ......شایدم نه این بستگی به داستانی داره کا یونا داره برای خودش میسازه ممکنه توی این راه همه رو از دست بده یا ممکنه توی این راه همه رو پیش خودش جمع کنه و..... خودش از دست بره بستگی داره یونا کدوم راه رو انتخاب میکنه:)
........
ادوارد بعد از اینکه راه درازی رو در حال گمراه کردن لئو بود بالاخره تونسته بود کاری کنه که لئو ماشینشون رو گم کنه البته برای مدت کوتاهی اما همین مدت کوتاه کافی بود تا بتونن سمت جایی که میخوان حرکت کنند لیلی به خواب رفته بود و انیس هم به ادوارد راه رو نشون میداد جی هوب بعد از دقایقی نگاه کردن به بیرون تصمیم گرفت لپ تاپ قدیمیش رو از زیر ون برداره میدونست اگه این لپتاپ رو باز کنه با کلی ایمیل مواجه میشه از طرف اعضا اما به نظر میومد زمان این رو نشون میداد که الان وقتش بود وقت خوندن نامههایی که اعضا بعد مرگش نوشتن مرگی که هیچ وقت واقعی نبود..
نامه اول*
سلام
میدونم که قرار نیست این نامه رو بخونی اما وقتی دیدم هیچکس به حرفام گوش نمیداد تصمیم گرفتم با تو صحبت کنم با کسی که از همون اول بهم کلی محبت رسوند میدونی خیلی برام درد داره تو جونتو برای من فدا کردی اما انگار من برای این دنیا نیستم خیلی زیادیه که همه منو به عنوان کسی میبینن که تو رو کشتم اما من فقط میخواستم دوستمو آروم کنم که به جنون رسیده بود درسته نامم کوتاهه اما همین که دارم برات میفرستمش یه حس عجیبی داره انگار که تو توی ماموریتی و من این نامه رو برات میفرستم تا بخونیش:)
....
جیهوپ لبخند غم انگیزی زد اینکه نامه اول از طرف کسی باشه که الان کنارشه حس عجیبی براش داشت اما نامه دوم براش بیشتر عجیب بود
نامه دوم*
سلام
حتی نمیدونم چرا دارم این کلمات رو تایپ میکنم اما انگار اروم میشم میدونی خیلیا فکر میکنن چون آدم خونسردیام مرگت برام مهم نیست ولی من داغون شدم از یه طرف داغون شدنه یونا و بقیه هممون به خاطر همدیگه غممونو نشون نمیدیم ولی ای کاش نشون میدادیم چون غمامون یکیه میدونم چرا اما انگار که هنوز وجود داری و قراره این نامهها رو بخونی میدونی یه حس دلگرمیه هیچکس نمیبینه اما من و یونا همیشه میام سر قبرت انگار اونجا خودتی و فقط خودمون
.
۴.۱k
۲۰ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.