پیش تو مانده است پارت ۲
پسر با لحن آرومی و خجالت زده گفت
+کدوم کافه؟آدرس دقیق بده
هردو میدونستن که قصد جونگکوک فقط حرف زدن بیشتر با معشوقشه چون بار ها و بارها به اونجا رفتن و جونگکوک قطعا میدونست پارتنرش کدوم کافه رو میگه
_آیگووووو امروز .... همو میبینیم دیگه
جمله ی امروز ،همو میبینیم، رو آروم تر گفت
+خب واقعا نمیدونم
_لوس بازی بسه کوکی همین الانشم بیشتر از آدرس گفتن باهام حرف زدی ، مگه نه؟
+اومممم راست میگی خب خدافظ
_خدا...
ولی قبل از اینکه جمله اش رو کامل کنه تماس توسط جونگکوک قطع شد تهیونگ خندید و گفت
+نه به اونکه میخواست باهام حرف بزنه نه به اینکه قبل خدافظی قطع میکنه
ولی طولی نکشید که لبخند روی لب های تهیونگ خشک شد
با یاد آوری موضوع پیش اومده عصبی شد و سرش رو بین دستاش گرفت چطور باید کنار میومد؟چیکار میکرد؟ کاری ازش بر میومد؟
در بین فکراش تلفنش زنگ خورد و اسم کوکی ظاهر شد
تماس رو وصل کرد
+اممم ساعت چند.؟
_چی ساعت چند.؟
+ایششششش تهیونگ واقعا هم آلزایمر داری هم شیرین عقلی کی بیام کافه؟
_۷ چطوره.؟
+۶ و ۵۸ دقیقه اونجام خدافظ
و تماس قطع شد
تهیونگ دوباره به حالت قبلی برگشت
_پوفففففففف
.........
لایک؟
+کدوم کافه؟آدرس دقیق بده
هردو میدونستن که قصد جونگکوک فقط حرف زدن بیشتر با معشوقشه چون بار ها و بارها به اونجا رفتن و جونگکوک قطعا میدونست پارتنرش کدوم کافه رو میگه
_آیگووووو امروز .... همو میبینیم دیگه
جمله ی امروز ،همو میبینیم، رو آروم تر گفت
+خب واقعا نمیدونم
_لوس بازی بسه کوکی همین الانشم بیشتر از آدرس گفتن باهام حرف زدی ، مگه نه؟
+اومممم راست میگی خب خدافظ
_خدا...
ولی قبل از اینکه جمله اش رو کامل کنه تماس توسط جونگکوک قطع شد تهیونگ خندید و گفت
+نه به اونکه میخواست باهام حرف بزنه نه به اینکه قبل خدافظی قطع میکنه
ولی طولی نکشید که لبخند روی لب های تهیونگ خشک شد
با یاد آوری موضوع پیش اومده عصبی شد و سرش رو بین دستاش گرفت چطور باید کنار میومد؟چیکار میکرد؟ کاری ازش بر میومد؟
در بین فکراش تلفنش زنگ خورد و اسم کوکی ظاهر شد
تماس رو وصل کرد
+اممم ساعت چند.؟
_چی ساعت چند.؟
+ایششششش تهیونگ واقعا هم آلزایمر داری هم شیرین عقلی کی بیام کافه؟
_۷ چطوره.؟
+۶ و ۵۸ دقیقه اونجام خدافظ
و تماس قطع شد
تهیونگ دوباره به حالت قبلی برگشت
_پوفففففففف
.........
لایک؟
۱.۱k
۰۵ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.