معجزه عشق پارت دوم
و زنگ خونه خورد
بعد از اینکه رسیدم خونه لباسامو عوض کردمو یکم استراحت کردم
موقعیت: ساعت ۷ شب
یه نگاهی به تکالیف کردم که دیدم تحقیق گروهی باید انجام بدم
زنگ زدم به بکی
آنیا: سلام بکی
بکی: سلام آنیا چیشده؟
آنیا: یه تحقیق گروهی داریم میشه بیای خونمون
بکی: باشه الان میام
بعد ازگذشت ۱۰ دقیقه بکی رسید
و زنگ خونه زده شد
بکی: سلام آنیا
آنیا: سلام بکی بیا داخل
یور: خوش اومدی بکی جان
و بکی شروع کرد به دید زدن خونه
داخل گوشش گفتم
آنیا: لوید جونت خونه نیست
بکی: ععههه
بکی: میگم آنیا این تحقیق رو نمیشه داخل خونه انجام داد باید توی پارک انجامش بدیم
آنیا: صبر کن الان میام
رفتم داخل اتاق و یه خودکارو یه دفترچه کوچیک گذاشتم داخل کیفم
و یه هودی سفیدو یه شلوار صورتی پوشیدم و رفتم پیش بکی
آنیا: خب بریم
بکی: چقدر خشگل شدی
آنیا: مامان من با بکی میرم بیرون
یور: باشه عزیزم خوش بگذره
...........................
موقعیت: داخل پارک
از نظر آنیا
بعد از اینکه تحقیقو نوشتیم یه نگاه به ماه کردم
بکی با خنده شیطانی: چیشده؟ داری بهش فکر میکنی
آنیا: به کی؟
بکی: دامیان دیگه
آنیا: چرا باید بهش فکر کنم
بکی: لازم نیست عشقتو از من پنهون کنی
آنیا: اگه ازش خوشم میومد قطعاً متوجه میشدم
بکی: باشه، ولی شما دوتا خیلی بهم میاین به هر حال شاید اون از تو خوشش بیاد
آنیا: کی اون؟اصلا
...................................................
پایان این پارت
منتظر پارت بعدی باشید
بعد از اینکه رسیدم خونه لباسامو عوض کردمو یکم استراحت کردم
موقعیت: ساعت ۷ شب
یه نگاهی به تکالیف کردم که دیدم تحقیق گروهی باید انجام بدم
زنگ زدم به بکی
آنیا: سلام بکی
بکی: سلام آنیا چیشده؟
آنیا: یه تحقیق گروهی داریم میشه بیای خونمون
بکی: باشه الان میام
بعد ازگذشت ۱۰ دقیقه بکی رسید
و زنگ خونه زده شد
بکی: سلام آنیا
آنیا: سلام بکی بیا داخل
یور: خوش اومدی بکی جان
و بکی شروع کرد به دید زدن خونه
داخل گوشش گفتم
آنیا: لوید جونت خونه نیست
بکی: ععههه
بکی: میگم آنیا این تحقیق رو نمیشه داخل خونه انجام داد باید توی پارک انجامش بدیم
آنیا: صبر کن الان میام
رفتم داخل اتاق و یه خودکارو یه دفترچه کوچیک گذاشتم داخل کیفم
و یه هودی سفیدو یه شلوار صورتی پوشیدم و رفتم پیش بکی
آنیا: خب بریم
بکی: چقدر خشگل شدی
آنیا: مامان من با بکی میرم بیرون
یور: باشه عزیزم خوش بگذره
...........................
موقعیت: داخل پارک
از نظر آنیا
بعد از اینکه تحقیقو نوشتیم یه نگاه به ماه کردم
بکی با خنده شیطانی: چیشده؟ داری بهش فکر میکنی
آنیا: به کی؟
بکی: دامیان دیگه
آنیا: چرا باید بهش فکر کنم
بکی: لازم نیست عشقتو از من پنهون کنی
آنیا: اگه ازش خوشم میومد قطعاً متوجه میشدم
بکی: باشه، ولی شما دوتا خیلی بهم میاین به هر حال شاید اون از تو خوشش بیاد
آنیا: کی اون؟اصلا
...................................................
پایان این پارت
منتظر پارت بعدی باشید
۲۰۷
۲۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.