سیگارمو روشن کردم ، که صدایی گوشمو پر کرد :
سیگارمو روشن کردم ، که صدایی گوشمو پر کرد :
- نکش موسیو کیم ! دودش کلِ زندگیمونو گرفته .
دخترِ کوچک جلو رفت ، سیگار و از دست های کشیده ی مرد زندگیش بیرون کشید و کامِ عمیقی ازش گرفت و بعد از بیرون دادنِ دودش ، روی زیر سیگاری ای که هدیه ی خودش بود خاموشش کرد و روی کاناپه ی کنار پنجره نشست .
مردِ از روی صندلی بلند شد و سمتِ قهوهجوش کناره کانتر رفت و لب زدم :
- شنیدم که قهوهات تو همیشه تلخ میخوری لیدی
- همینطوره ! شما توی مهِ غلیظ سیگارتون گم میشین منم توی تلخیِ قهوه ام حل میشم .
تهیونگ پوزخنده کوتاهی زد و رو به مادامش کرد .
- پس شاید باید این مرد و از مِه بیرون بکشی تا بجای قهوه توی بغلش حلت کنه .
- حرفای قشنگی میزنی موسیو !
نفسِ عمیقی کشید و ادامه داد :
- اما جرات عملی کردنشو داری ؟
تهیونگ قهوه هارو روی کانتر گذاشت و سمتِ مادام قدم برداشت و با نزدیک کردنِ سرش به سیاهرگِ مادام لب زد :
- میتونم همین الان بهت ثابتش کنم کیم ا.ت .
- نکش موسیو کیم ! دودش کلِ زندگیمونو گرفته .
دخترِ کوچک جلو رفت ، سیگار و از دست های کشیده ی مرد زندگیش بیرون کشید و کامِ عمیقی ازش گرفت و بعد از بیرون دادنِ دودش ، روی زیر سیگاری ای که هدیه ی خودش بود خاموشش کرد و روی کاناپه ی کنار پنجره نشست .
مردِ از روی صندلی بلند شد و سمتِ قهوهجوش کناره کانتر رفت و لب زدم :
- شنیدم که قهوهات تو همیشه تلخ میخوری لیدی
- همینطوره ! شما توی مهِ غلیظ سیگارتون گم میشین منم توی تلخیِ قهوه ام حل میشم .
تهیونگ پوزخنده کوتاهی زد و رو به مادامش کرد .
- پس شاید باید این مرد و از مِه بیرون بکشی تا بجای قهوه توی بغلش حلت کنه .
- حرفای قشنگی میزنی موسیو !
نفسِ عمیقی کشید و ادامه داد :
- اما جرات عملی کردنشو داری ؟
تهیونگ قهوه هارو روی کانتر گذاشت و سمتِ مادام قدم برداشت و با نزدیک کردنِ سرش به سیاهرگِ مادام لب زد :
- میتونم همین الان بهت ثابتش کنم کیم ا.ت .
۱۱.۱k
۰۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.