لطفا ولم نکن پارت ۱۱
همون موقع که داشتم میرفتیم یه درد بدی افتاد تو سرم و سرگیجه بدی گرفتم تو اتاق افتادم کف زمین نشستم جونگ کوک سریع اومد سرم پایین بود کوک:سویان سویان چی شد سویان سرمو گرفت بالا دست گذاشت رو صورتم کوک:وایی سویان داری از تب میسوزی همون موقع جلوچشام سیاهی رفت و از بغل افتادم رو زمین
از زبون جونگ کوک
یهو افتاد رو زمین بیهوش شد بلندش کردم من:سویان سویان سویانننننن سویان عزیزم چشماتو باز کن یهو تو بغلم لرزید انگار تشنم کرده بود من:سویان سویانننننن آروم باش سویانم عشقم دستش افتاد رو زمین بردمش بیمارستان گذاشتمش تو ماشین سریع گاز و گرفتم رفتم من:سویانم تحمل کنم داریم میریم بیمارستان اشکم در اومده بود رسیدم بیمارستان سریع برشداشتم با داد دکترارو صدا زدم اومدن بردنش بعد چند دقیقه دکتر اومد من:د دکتر چیشد دکتر:شماهمراهشید من:بله دکتر:کیشمیشید(واتتتت وات د هل دوینگ😐😂😂😂😂کیشمیشید) من:دوست پسرشم دکتر:ازش آزمایش گرفتیم تا جوابش بیاد صبر کنید من:حالش خوبه الان دکتر:باید صبرکنیم تا بهوش بیاد من:بله دکتر رفت نشستم رو صندلی پاشنه پامو رو زمین میکوبیدم دستامو پشت سرم گذاشتم بعد چند دقیقه دکتر اومد دکتر:میشه با من بیاید من:باشه باهاش رفتم تو اتاق نشستم دکتر:خوب ما آزمایش هامونو گرفتیم من:چی شد مشکلش چیه دکتر:ایشون یه بیماریه خطرناک دارن که اولش با سردرد و سرگیجه شروع میشه بعد با تشنج و بعد باعث میشه حمله قلبی دست بده یا قلبش از کار بیوفته مریضایه اینجوری داشتیم که بعد مدتی فوت شدن ولی اگه دختره قوی باشه میتونه پشت سر بزارش من:خو خو خو خوب چی حالشو بد میکنه دکتر:ترس نگرانی خستگی زیاد من:باید چیکار کنم تا خوب شه دکتر:فقط امید داشت باش زنده میمونه باید دختر قوی باشه که تونسته این همه مدت محارش کنه من:دکتر درمانی نداره دکتر:نه نداره من:ممنون دکتر:میتونید برید من:میتونم ببینمش دکتر:بله میشه من:کجاس دکتر:اتاق ۲۳ من:ممنون از اتاق رفتم بیرون حالم بد بود دستمو به دیوار گرفته بودم و میرفتم سرعتمو زیاد کردم رفتم تو اتاق در و باز کردم رفتم تو آروم آروم نشستم کنارش رو تخت فقط نگاش میکردم موهاشو نوازش میکردم من:عشقم نمیخوای بیدارشی سویان حالم خوب نیست همین الانه که پس بیوفتم چرا آخه عشقم چرا هاننن خوب تو اگه بلایی سرت بیاد من میمیرم 😭😭😭😭سویان حالم بده لطفا من میدونم تو دختر قوی هستی از پسش برمیای پس لطفا چشماتو باز😭😭😭😭نزار حالم بدتر از اینی که بشه سویان نفسم بالا نمیاد چیکارکنم که یه دردت برا من مرگه
از زبون جونگ کوک
یهو افتاد رو زمین بیهوش شد بلندش کردم من:سویان سویان سویانننننن سویان عزیزم چشماتو باز کن یهو تو بغلم لرزید انگار تشنم کرده بود من:سویان سویانننننن آروم باش سویانم عشقم دستش افتاد رو زمین بردمش بیمارستان گذاشتمش تو ماشین سریع گاز و گرفتم رفتم من:سویانم تحمل کنم داریم میریم بیمارستان اشکم در اومده بود رسیدم بیمارستان سریع برشداشتم با داد دکترارو صدا زدم اومدن بردنش بعد چند دقیقه دکتر اومد من:د دکتر چیشد دکتر:شماهمراهشید من:بله دکتر:کیشمیشید(واتتتت وات د هل دوینگ😐😂😂😂😂کیشمیشید) من:دوست پسرشم دکتر:ازش آزمایش گرفتیم تا جوابش بیاد صبر کنید من:حالش خوبه الان دکتر:باید صبرکنیم تا بهوش بیاد من:بله دکتر رفت نشستم رو صندلی پاشنه پامو رو زمین میکوبیدم دستامو پشت سرم گذاشتم بعد چند دقیقه دکتر اومد دکتر:میشه با من بیاید من:باشه باهاش رفتم تو اتاق نشستم دکتر:خوب ما آزمایش هامونو گرفتیم من:چی شد مشکلش چیه دکتر:ایشون یه بیماریه خطرناک دارن که اولش با سردرد و سرگیجه شروع میشه بعد با تشنج و بعد باعث میشه حمله قلبی دست بده یا قلبش از کار بیوفته مریضایه اینجوری داشتیم که بعد مدتی فوت شدن ولی اگه دختره قوی باشه میتونه پشت سر بزارش من:خو خو خو خوب چی حالشو بد میکنه دکتر:ترس نگرانی خستگی زیاد من:باید چیکار کنم تا خوب شه دکتر:فقط امید داشت باش زنده میمونه باید دختر قوی باشه که تونسته این همه مدت محارش کنه من:دکتر درمانی نداره دکتر:نه نداره من:ممنون دکتر:میتونید برید من:میتونم ببینمش دکتر:بله میشه من:کجاس دکتر:اتاق ۲۳ من:ممنون از اتاق رفتم بیرون حالم بد بود دستمو به دیوار گرفته بودم و میرفتم سرعتمو زیاد کردم رفتم تو اتاق در و باز کردم رفتم تو آروم آروم نشستم کنارش رو تخت فقط نگاش میکردم موهاشو نوازش میکردم من:عشقم نمیخوای بیدارشی سویان حالم خوب نیست همین الانه که پس بیوفتم چرا آخه عشقم چرا هاننن خوب تو اگه بلایی سرت بیاد من میمیرم 😭😭😭😭سویان حالم بده لطفا من میدونم تو دختر قوی هستی از پسش برمیای پس لطفا چشماتو باز😭😭😭😭نزار حالم بدتر از اینی که بشه سویان نفسم بالا نمیاد چیکارکنم که یه دردت برا من مرگه
۵.۱k
۱۳ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.