♡Crazy of love♡ pt2
♡Crazy of love♡ pt2
دیوانهٔ عشق
(ویو ات)
زنگ خورد این زنگ کلاس مشترک بود...نصف کلاس جیهوپ و دوستاش که همون هفت نفر بودن با دوسه نفر دیگه اومده بودن کلاس ما همون تعدادم از کلاس ما رفته بودن کلاس اونا...وقتی رفتم کلاس دیدم ینفر جامو گرفته که معلم گفت برو اونجا...وقتی نگا کردم دیدم منظور معلم بغل دست یکی از دوستای جیهوپه...همون که خیلی بهم نگا میکرد...رفتم و پیشش نشستم
§بشین
+اوهوم
بعد از تموم شدن زنگ از داداشم پرسیدم اسمش چیه چون زنگ قبلی اون نتونست خیلی پیشمون بمونه و جیهوپ اسمشو نگفته بود...اونم گفت اسمش جیمینه
یکم با جیهوپ گشتیم که زنگ خورد خواستیم بریم خونه که دوستای جیهوپ ازش خواستن باهاشون قدم بزنه اونم گفت باشه
که جیمین به من گفت
§تو ام میخای بیای؟
+اوهوم باشه
$پس من و ات و جیمین و تهیونگ با هم شما چهارتا هم باهم
+مطمعنی میخای جیمینم باهامون بیاد؟
$اره چطور مگه؟مشکلی هست؟
+نه بابا چه مشکلی
وقتی داشتیم میرفتیم تهیونگ گفت بریم کافه و جیهوپم به بقیه زنگ زد و هماهنگ کردیم تا بریم
وقتی رفتیم داخل زانوم خورد به میز
+آخخخ...پام
§چی شد؟خوبی؟
$حالت خوبه؟
+اره فقط یکم پام درد گرفت
§میخای برات پماد و چسب زخم بیارم؟
+نه نمیخاد
§ولی پات آسیب دیده
$شما برید بشینید خودم براش میارم
§خیلی خب
جیهوپ پماد و چسب زخم رو آورد به پام زد و هممون نشستیم تا سفارش بدیم...برای همه رو آوردن ولی مال من رو گفتن یکم دیر آماده میشه
§میخای واسه من رو برداری؟
+نه مرسی
§خب من بعدش مال تو رو بر میدارم
+نه اشکالی نداره منتظر میمونم...تو خوراکی خودت رو بخور
ادامه دارد...
دیوانهٔ عشق
(ویو ات)
زنگ خورد این زنگ کلاس مشترک بود...نصف کلاس جیهوپ و دوستاش که همون هفت نفر بودن با دوسه نفر دیگه اومده بودن کلاس ما همون تعدادم از کلاس ما رفته بودن کلاس اونا...وقتی رفتم کلاس دیدم ینفر جامو گرفته که معلم گفت برو اونجا...وقتی نگا کردم دیدم منظور معلم بغل دست یکی از دوستای جیهوپه...همون که خیلی بهم نگا میکرد...رفتم و پیشش نشستم
§بشین
+اوهوم
بعد از تموم شدن زنگ از داداشم پرسیدم اسمش چیه چون زنگ قبلی اون نتونست خیلی پیشمون بمونه و جیهوپ اسمشو نگفته بود...اونم گفت اسمش جیمینه
یکم با جیهوپ گشتیم که زنگ خورد خواستیم بریم خونه که دوستای جیهوپ ازش خواستن باهاشون قدم بزنه اونم گفت باشه
که جیمین به من گفت
§تو ام میخای بیای؟
+اوهوم باشه
$پس من و ات و جیمین و تهیونگ با هم شما چهارتا هم باهم
+مطمعنی میخای جیمینم باهامون بیاد؟
$اره چطور مگه؟مشکلی هست؟
+نه بابا چه مشکلی
وقتی داشتیم میرفتیم تهیونگ گفت بریم کافه و جیهوپم به بقیه زنگ زد و هماهنگ کردیم تا بریم
وقتی رفتیم داخل زانوم خورد به میز
+آخخخ...پام
§چی شد؟خوبی؟
$حالت خوبه؟
+اره فقط یکم پام درد گرفت
§میخای برات پماد و چسب زخم بیارم؟
+نه نمیخاد
§ولی پات آسیب دیده
$شما برید بشینید خودم براش میارم
§خیلی خب
جیهوپ پماد و چسب زخم رو آورد به پام زد و هممون نشستیم تا سفارش بدیم...برای همه رو آوردن ولی مال من رو گفتن یکم دیر آماده میشه
§میخای واسه من رو برداری؟
+نه مرسی
§خب من بعدش مال تو رو بر میدارم
+نه اشکالی نداره منتظر میمونم...تو خوراکی خودت رو بخور
ادامه دارد...
۹.۷k
۱۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.