•شربت تلخ• Fake: Bitter syrup 부분 : ۲۴
______________________________
تهیونگ میره لباس میپوشع برای اینکه به جیهوپ کمک کنه تا پارتی رو راه بندازن
ویو ا.ت
حوصله نداشتم اینسول بیاد الان اگه بیاد هی سوال ازم میپرشه منم حال ندارم بهشون جواب بدم پس میرم توی پارک قدم میزنم.
تهیونگ لباساش رو پوشید خدافظی کردن از خونه زد بیرون و رفت سمت خونه ی جیهوپ ( بقیه اعضا هم و بودن)
ویو تهیونگ
رفتم خونه ی جیهوپ و با بچه ها کمک کردیم تا همویز رو اماده کنیم بعد از کارمون هم استراحت کردیم و باهام حرف زدیم
ویو ا.ت :
چون به اینسول نگفتم بیاد منم حوصله ام سر می رفت برای همین رفتم بیرون
لباس هام رو پوشیدم رفتم بیرون
( لباس ا.ت اسلاید بعد)
رفتم یه پارک نزدیک خونمون خیلی هم بچه های کوچولو توش بود .
رفتم نشستم روی صندلی رو بچه هارو نگا میکردم .
چند مین بعد حوصلم سر رفت پاشدم قدم زدم همون دورو برا
که .....
ویو تهیونگ :
داشتیم حرف میزدیم که یاد اون افتادم یه زنگی بهش زدم ولی جواب نداد . ترسیدم و نگران شدم برای همین پاشدم رفتم خونه.
دیدم که نیستش رفتم بیرون دور بر خونه رو گشتم ....
ویو ا.ت :
که یهو یکی منو از عقب گرفت بردم عقب یه جایی که کسی نبود
دستش رو گذاشته بود رو دهنم داشت خفم میکرد
نمیدونستم چی کار کنم فقط هی تقلا میکردم ،
دست شکسته خیلی درد گرفت اینقد فشارش داد دیگه داشتم خفه میشدم که صدای اشنایی اومد
ویو تهیونگ :
رفتم پارک رو گشتم نبودش یکم دور تر رفتم دیدم یکی داره یه نفر رو خفه میکنه دقت که کردم ا.ت بود .
بدون هیچ مکثی رفتم پیشش
( میدونم خیلی بد شد به روخم نکشید:/)
_ : هوی مردک عوضییی(تهیونگ جان ارام باششش)
مرده دستش رو شل تر کرد از ا.ت و تونست نفس بکشه سریع رفتم از پشت توی سرش و بیهوش شد
_ : ا.ت خوبی؟؟
+ : ( نفس نفس) خو..خوبم
_ : مگه بهت نگفتم نرو بیرون ها
+ : ببخشید تهیونگ اشتباه کردم *بغض*
_ : باشه باشه گریه نکن بیا بریم
ا.ت رو بغل کردم بردم خونه و بهش قرصش رو دادم تا بهتر بشه .
(دیگع حال ندارم دیگه ازش مراقبت کردم حال ندارم توضیح بدم:/)
فردا.....
________________________________________
______________________________
حیح ببخشید خیلی بد شد:/
قول میدم فیک بعدی
قشنگ باشه:)
پارت بعدی
میزارم
تهیونگ میره لباس میپوشع برای اینکه به جیهوپ کمک کنه تا پارتی رو راه بندازن
ویو ا.ت
حوصله نداشتم اینسول بیاد الان اگه بیاد هی سوال ازم میپرشه منم حال ندارم بهشون جواب بدم پس میرم توی پارک قدم میزنم.
تهیونگ لباساش رو پوشید خدافظی کردن از خونه زد بیرون و رفت سمت خونه ی جیهوپ ( بقیه اعضا هم و بودن)
ویو تهیونگ
رفتم خونه ی جیهوپ و با بچه ها کمک کردیم تا همویز رو اماده کنیم بعد از کارمون هم استراحت کردیم و باهام حرف زدیم
ویو ا.ت :
چون به اینسول نگفتم بیاد منم حوصله ام سر می رفت برای همین رفتم بیرون
لباس هام رو پوشیدم رفتم بیرون
( لباس ا.ت اسلاید بعد)
رفتم یه پارک نزدیک خونمون خیلی هم بچه های کوچولو توش بود .
رفتم نشستم روی صندلی رو بچه هارو نگا میکردم .
چند مین بعد حوصلم سر رفت پاشدم قدم زدم همون دورو برا
که .....
ویو تهیونگ :
داشتیم حرف میزدیم که یاد اون افتادم یه زنگی بهش زدم ولی جواب نداد . ترسیدم و نگران شدم برای همین پاشدم رفتم خونه.
دیدم که نیستش رفتم بیرون دور بر خونه رو گشتم ....
ویو ا.ت :
که یهو یکی منو از عقب گرفت بردم عقب یه جایی که کسی نبود
دستش رو گذاشته بود رو دهنم داشت خفم میکرد
نمیدونستم چی کار کنم فقط هی تقلا میکردم ،
دست شکسته خیلی درد گرفت اینقد فشارش داد دیگه داشتم خفه میشدم که صدای اشنایی اومد
ویو تهیونگ :
رفتم پارک رو گشتم نبودش یکم دور تر رفتم دیدم یکی داره یه نفر رو خفه میکنه دقت که کردم ا.ت بود .
بدون هیچ مکثی رفتم پیشش
( میدونم خیلی بد شد به روخم نکشید:/)
_ : هوی مردک عوضییی(تهیونگ جان ارام باششش)
مرده دستش رو شل تر کرد از ا.ت و تونست نفس بکشه سریع رفتم از پشت توی سرش و بیهوش شد
_ : ا.ت خوبی؟؟
+ : ( نفس نفس) خو..خوبم
_ : مگه بهت نگفتم نرو بیرون ها
+ : ببخشید تهیونگ اشتباه کردم *بغض*
_ : باشه باشه گریه نکن بیا بریم
ا.ت رو بغل کردم بردم خونه و بهش قرصش رو دادم تا بهتر بشه .
(دیگع حال ندارم دیگه ازش مراقبت کردم حال ندارم توضیح بدم:/)
فردا.....
________________________________________
______________________________
حیح ببخشید خیلی بد شد:/
قول میدم فیک بعدی
قشنگ باشه:)
پارت بعدی
میزارم
۶.۱k
۲۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.