پـٰارت9
#پـٰارت9
به حالت کارخانه برگردن؟
وقتی خوب شدم آدرین حتی یه بارم به دیدنم نیومد منم بعد اینکه فهمیدم منم رفتم با علی تو رابطه اون موقعی ای که با آدرین بودم دوست پسر خواهر آدرین بهم درخواست داد منم گفتم نه چون عاشق آدرین بودم بعد اینکه تو کما رفتم و وقتی چشمامو باز کردم اونجا فقط اون بود و مادر و پدرم بعد اینکه خوب شدم و سرپا شدم فهمیدم آدرین رفته با اون خودکشی کردم خودمو از طبقه دوم ساختمون انداختم همه ی خبرا به آدرین میرسید که من خود کشی کردم ولی محل نمیزاشت بعد چند وقت آخرین درخواست پسره رفتم باهاش تو رابطه اسم پسره امیرعلی بود دوست پسر خواهر آدرین اسم خواهر آدرین آوا بود بعد جدایی اون و علی و رابطه علی با من آوا خودکشی میکنه از پشت بام خونشون خوشو پرت میکنه پایین و میمیره چون کسی نبوده بهش کمک کنه اگه زودتر میبردنش اورژانس زنده بود و استخوناش شکسته بود که دیر اونو میبینن تو جلوی دره خونشون آفتاده بود کسی اون ورا نبود نا فهمیدن مرده بود اون آدری۲ن هم فهمید اومد خونه ی علی منم اونجا بودم داشتیم میرفتیم بیرون که آدرین اومد درو زد محکم در که باز کرد علی صدای داد میومد منم تو پذیرایی بودم که دویدم سمت در ببینم کیه و چیکارش دارن بعد با دیدن من گفت تو یه عوضی داری با قاطل خواهر من چه گوهی میخوری منم یه چک زدم تو گوشش گفتم همون گوهی که تو با قاطل من میخوری درسته نمردم ولی اون منو داشت میکشت بعد چند دقیقه بعد رفتنش در به صدا در اومد علی درو رفت بار کنه
به حالت کارخانه برگردن؟
وقتی خوب شدم آدرین حتی یه بارم به دیدنم نیومد منم بعد اینکه فهمیدم منم رفتم با علی تو رابطه اون موقعی ای که با آدرین بودم دوست پسر خواهر آدرین بهم درخواست داد منم گفتم نه چون عاشق آدرین بودم بعد اینکه تو کما رفتم و وقتی چشمامو باز کردم اونجا فقط اون بود و مادر و پدرم بعد اینکه خوب شدم و سرپا شدم فهمیدم آدرین رفته با اون خودکشی کردم خودمو از طبقه دوم ساختمون انداختم همه ی خبرا به آدرین میرسید که من خود کشی کردم ولی محل نمیزاشت بعد چند وقت آخرین درخواست پسره رفتم باهاش تو رابطه اسم پسره امیرعلی بود دوست پسر خواهر آدرین اسم خواهر آدرین آوا بود بعد جدایی اون و علی و رابطه علی با من آوا خودکشی میکنه از پشت بام خونشون خوشو پرت میکنه پایین و میمیره چون کسی نبوده بهش کمک کنه اگه زودتر میبردنش اورژانس زنده بود و استخوناش شکسته بود که دیر اونو میبینن تو جلوی دره خونشون آفتاده بود کسی اون ورا نبود نا فهمیدن مرده بود اون آدری۲ن هم فهمید اومد خونه ی علی منم اونجا بودم داشتیم میرفتیم بیرون که آدرین اومد درو زد محکم در که باز کرد علی صدای داد میومد منم تو پذیرایی بودم که دویدم سمت در ببینم کیه و چیکارش دارن بعد با دیدن من گفت تو یه عوضی داری با قاطل خواهر من چه گوهی میخوری منم یه چک زدم تو گوشش گفتم همون گوهی که تو با قاطل من میخوری درسته نمردم ولی اون منو داشت میکشت بعد چند دقیقه بعد رفتنش در به صدا در اومد علی درو رفت بار کنه
۱.۹k
۰۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.