وقتی کات کردید p1
دعوای شدیدی با لینو داشتید
از همون اول حتی قبل رابطتتون زیاد با هم بحث میکردید
اما این سری فرق داشت ..
با اعضا صمیمی بودی و چان بهت زنگ زده بود و میخواست برای گوش دادن و گفتن نظرت به آهنگ جدیدشون بری استودیو
از اونور ام دوستت پیام داده بود شب تولدشه و مهمونی گرفته و اصرار داشت که بری
تصمیم گرفتی ظهر بری استودیو از اونجا بری تولد
شروع کردی به آماده شدن و رفتی پیش پسرا
با دیدن کریس و چانگبین سلامی کردید و روت رو به سمت هانی بردی که خواب بود
چانگبین از رو صندلیش بلند شد و جاش و داد بهت تا راحت تر بشینی و با چان صحبت کنی
یخورده حرف زدید و راجب موزیک جدیدشون نظرتو دادی
قرار بود اعضا یکی یکی بیان صدا ضبط کنن
اصلا نمیخواستی با لینو چشم تو چشم بشی
پس بلند شدی خداحافظی کنی که هان بیدار شد : اوووو اینجایی ؟ ...
+ آره ولی میخوام برم دیر بیدار شدی
خندیدی و هان ادامه داد : نه دیگه ... بمون حالا ... بعدش میریم
تو با هان خیلی رابطه دوستانه و نزدیکی داشتید وقتی کنار هم بودید آتیش میزدید همه جا رو
تصمیم گرفتی یکم دیگه بمونی ...
اول از همه جونگین اومد تو بعد هیونجین بعد سونگمین و ادامه داشت ...
با هان تا گردن غرق گوشی شده بودیم
که با صدای سلام احوالپرسی لینو سرت و بالا گرفتی
تا به خودت اومدی دیدی دو ساعت از وقتی میخواستی بری گذشته و همه پسرا ضبطشون و انجام دادن آخرین نفر که لینو باشه اومده
اول نمیخواستی سلام کنی اما ...
با اقتدار بلند شدی و رو به لینو چرخیدی
حس کردی با دیدنت اونجا شوکه شد اول اما چیزی نگفت و به نشانه تایید سر تکونی داد
از همون اول حتی قبل رابطتتون زیاد با هم بحث میکردید
اما این سری فرق داشت ..
با اعضا صمیمی بودی و چان بهت زنگ زده بود و میخواست برای گوش دادن و گفتن نظرت به آهنگ جدیدشون بری استودیو
از اونور ام دوستت پیام داده بود شب تولدشه و مهمونی گرفته و اصرار داشت که بری
تصمیم گرفتی ظهر بری استودیو از اونجا بری تولد
شروع کردی به آماده شدن و رفتی پیش پسرا
با دیدن کریس و چانگبین سلامی کردید و روت رو به سمت هانی بردی که خواب بود
چانگبین از رو صندلیش بلند شد و جاش و داد بهت تا راحت تر بشینی و با چان صحبت کنی
یخورده حرف زدید و راجب موزیک جدیدشون نظرتو دادی
قرار بود اعضا یکی یکی بیان صدا ضبط کنن
اصلا نمیخواستی با لینو چشم تو چشم بشی
پس بلند شدی خداحافظی کنی که هان بیدار شد : اوووو اینجایی ؟ ...
+ آره ولی میخوام برم دیر بیدار شدی
خندیدی و هان ادامه داد : نه دیگه ... بمون حالا ... بعدش میریم
تو با هان خیلی رابطه دوستانه و نزدیکی داشتید وقتی کنار هم بودید آتیش میزدید همه جا رو
تصمیم گرفتی یکم دیگه بمونی ...
اول از همه جونگین اومد تو بعد هیونجین بعد سونگمین و ادامه داشت ...
با هان تا گردن غرق گوشی شده بودیم
که با صدای سلام احوالپرسی لینو سرت و بالا گرفتی
تا به خودت اومدی دیدی دو ساعت از وقتی میخواستی بری گذشته و همه پسرا ضبطشون و انجام دادن آخرین نفر که لینو باشه اومده
اول نمیخواستی سلام کنی اما ...
با اقتدار بلند شدی و رو به لینو چرخیدی
حس کردی با دیدنت اونجا شوکه شد اول اما چیزی نگفت و به نشانه تایید سر تکونی داد
۷.۷k
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.