پارت هفتم
پارت هفتم
آلوده به درد
چیزی نگفت از روی کنجکاوی که پرسیدم :
اونایی که باهات درگیر بودن کیا بودن؟ چرا یه همچین درگیری با هم
دین؟!
یه نگاهی بهم انداخت و چیزی نگفت
همینجور خیره بود که سرمو پایین انداختم و گفتم :
البته قصد فضولی نداشتم فقط از روی کنجکاوی پرسیدم
بلاخره لب باز کرد و گفت : نه من فقط تو فکر فرو رفتم بخاطر مادرم باهاشون درگیر بودم به بدهکاریم و دقیقا امروز که اسباب کشیشون اومدیم شهرتون پیدامون کردم و ریختن سرم مثلا از اون شهر رفتیم یه مدت پیدامون نکنن تا بدهی شونو بدیم مگه چقدر. طلب دارن؟! بیخیال شما رو تو دردسر انداختم امروز
اون آقایی که با شما بود.
حرفشو نصفه گذاشت که گفتم : _داداشمه
لبخندی زد و گفت :
میترسم واسشون دردسر شده باشم
آلوده به درد
چیزی نگفت از روی کنجکاوی که پرسیدم :
اونایی که باهات درگیر بودن کیا بودن؟ چرا یه همچین درگیری با هم
دین؟!
یه نگاهی بهم انداخت و چیزی نگفت
همینجور خیره بود که سرمو پایین انداختم و گفتم :
البته قصد فضولی نداشتم فقط از روی کنجکاوی پرسیدم
بلاخره لب باز کرد و گفت : نه من فقط تو فکر فرو رفتم بخاطر مادرم باهاشون درگیر بودم به بدهکاریم و دقیقا امروز که اسباب کشیشون اومدیم شهرتون پیدامون کردم و ریختن سرم مثلا از اون شهر رفتیم یه مدت پیدامون نکنن تا بدهی شونو بدیم مگه چقدر. طلب دارن؟! بیخیال شما رو تو دردسر انداختم امروز
اون آقایی که با شما بود.
حرفشو نصفه گذاشت که گفتم : _داداشمه
لبخندی زد و گفت :
میترسم واسشون دردسر شده باشم
۲۲۱
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.