خاطره ای از دوران گاوبندی احمدی نژادی
مدیر به من گفت که شما رای نمی دید من خوشحال شدم و گفتم قطعا رای نمی دهم بعد مدیر ناراحت شد و به کار خود ادامه داد شغلم را آن موقع خیلی دوست داشتم با خودم گفتم بدبخت شدیم رفت
تصمیم گرفتم شرکت کنم سر راه مردی ریشو به من گفت به کی رای میدی برای اینکه دوباره به بن بست قبلی نخورم گفتم شما من را راهنمایی کن و او گفت موسوی سوابق درخشانی دارد نرسیده به حوزه صندوق یک مردی که دکمه های لباس سفیدش باز بود و می دانست شخصی با تیپ و لباس من به کی رای می دهد قبل از ورود من به حوزه صندوق فحش ناموس داد و به سرعت دور شد صفی بود که در عمرم ندیده بودم نوبت ما که شد وقت کم آمد چون مردم می دانستند من و خانواده ای که جلوی من بودند رایمان چیست گفتند که آقا نرسیدی مهم نیست تمدید شود بعضی ها رای ندهند بهتر است!!! به راستی اگر موسوی و احمدی نژاد با هم بر سر دعوا به راه انداختن هماهنگی نکرده بودند و هنرپیشگی نکرده بودند و سی دی بیرون نداده بودند !!! این چنین خاطراتی چگونه ممکن بود برای من پیش بیاید ؟؟؟
تصمیم گرفتم شرکت کنم سر راه مردی ریشو به من گفت به کی رای میدی برای اینکه دوباره به بن بست قبلی نخورم گفتم شما من را راهنمایی کن و او گفت موسوی سوابق درخشانی دارد نرسیده به حوزه صندوق یک مردی که دکمه های لباس سفیدش باز بود و می دانست شخصی با تیپ و لباس من به کی رای می دهد قبل از ورود من به حوزه صندوق فحش ناموس داد و به سرعت دور شد صفی بود که در عمرم ندیده بودم نوبت ما که شد وقت کم آمد چون مردم می دانستند من و خانواده ای که جلوی من بودند رایمان چیست گفتند که آقا نرسیدی مهم نیست تمدید شود بعضی ها رای ندهند بهتر است!!! به راستی اگر موسوی و احمدی نژاد با هم بر سر دعوا به راه انداختن هماهنگی نکرده بودند و هنرپیشگی نکرده بودند و سی دی بیرون نداده بودند !!! این چنین خاطراتی چگونه ممکن بود برای من پیش بیاید ؟؟؟
۶۱۳
۲۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.