bad girl p: 62
مینسو بود اخه این اینجا چیکار داش
یه لباس به شدت باز پوشیده بود(اسلاید1) ارایش غلیظی هم کرده بود موندم کی دعوتش کرده اهنگ گذاشتن هممون رفتیم بالا رو سن واسه رقصیدن
اهوگ که تموم شد سوجون رف پیش دی جی میکروفون رو برداش گف
سوجون: خب مهمونای عزیز الان میخوام بهترین دوستامو دعوت کنم بیان اینجا اهنگ بخونن، جونگ کوک، هانا، زودباشین
کوک: سگ تو روحت (زیرلب)
هانا: خدا لعنتت کنه (زیرلب)
هردوتامون رفتیم سمت استیج میکروفونارو برداشتیم(اهنگشون We Dont Talk Anymore)
اهنگو تموم کردیم جیغ داد همه رف هوا رفتیم پایین پیش بچه ها
جیمین: واقعا حال داد
هانا: بچه ها مینسو رو کی دعوت کرده
سوآ: فک کنم مامانم اینا دعوت کرده باشن چون مامان مینسو دوست دوران دانشگاهشونه
کوک: ای خدا الان دوباره اویزون منه بدبخت میشه(😣)
یوهان: چیکارت داره
شوگا: روجونگ کوک کراش داره همش میچسبه بهش یادته هانا و جونگ کوک گفتن باهمن
یوهان: ارع
شوگا: اونم واسه همین بود که مینسو دست از سر کوک برداره هانا سر شرط بندی باخت شرط جونگ کوک این بود که هانا چن ماه نقش دوس دخترشو بازی کنه همین
یوهان: چقد جالب
مینهو: خب بریم ابجو بخوریم
همه بغیر از سوجون و سوآ: اوکی
چون که اونا عروس داماده بودن همه برا تبریک میومدن پیشش باهامون نیومدن بع پیشخدمت گفتیم برا هممون ابجو بیاره نشستیم برامون ابجو اوورد داشتیم ابحو میخوردیم و حرف میزدیم
هانا:با اینک الان خیلی خواستنی شدین ولی من خرگوش های کیوت خودمو میخوام(روبه کوک و یوهان) همه زدن زیر خنده که باباهامون اومدن بزور بلندمون کردن گفتن بیاین تو جمع باشین ماهم بزور پاشدیم از هم جدا شدیم هرکدوممون رف یه جا
ویو کوک
بزور بلندشدیم هرکدوم رفتیم یه جا
بعد 1ساعت دیگه حوصلم داش میترکید این مرد چرا انقد حرف میزنه اخه پاشدم از پیش بابام رفتم داشتم دنبال بچه ها میگشتم که یکی دستمو گرف برگشتم نگاش کردم از شانسه گوهم مینسو بود
مینسو: سلام جونگ کوک اوپا خوبی؟(ناز)
حتی از لحن حرف زدنشم حالم بهم میخوره
کوک: ها خوبم تو چطوری؟ ایی هانا کجایی هرچی نگا کردم ندیدمش مینسو همینجوری داش حرف میزد همش دنبال هانا میگشتم که دیدمش
کوک: هانا، عشقم صب کن یه دقیقه
کوک: با اجازه من برم
مینسو: هنوز با اون........
نزاشتم حرفش تموم شه زود رفتم سمت هانا دستمو انداختم رو شونش
کوک: عشقم کجا میخواستی بدون من بری؟
هانا: عشقم؟ 😳کوک چی زدی؟
با سر اشاره به مینسو کردم که موضوعو گرف
هانا: اها هیجا میخواستم برم پیش بچه ها
کوک: بیا باهم بریم
همینجوری دستم رو شونش بود رفتیم پیش بچه ها
سویون: پشمام کوک تو چرا به هانا گفتی عشقم؟
هانا: چون.......
نزاشتن حرفشو بزنه
شوگا: یعنی الان دیگه واقعا همو دوس دارین؟
کوک: ببین.........
حرف منم قط کردن
انتونی: ازتون انتظار همچین چیزیم میرف
هانا: بابا خفه خون بگیرین ببینین چی میگم مینسو اونجا بود واسه همین
کوک: ارع بابا چشبیده بود بهم ولم نمیکرد هانا فرشته نجاتم بود
همه: اها
پرش زمانی ساعت12شب
دیگه اخرای مهمونی بود
هانا: سوجون دلم برات میسوزه
سوجون: واس چی؟
هانا: چون که امشب......
میدونستم میخواد چی بگه دستمو گذاشتم جلو دهنش
کوک:هاناعشقم مردم همه دارن نگامون میکنن(اروم)
ویو هانا
سوآ وایساد جلو همه فیلمبردار داش فیلم میگرف
س. آ: اماده باشین دسته گلمو دارم پرت میکنم. 1.2.3 پرتش کرد که یه راس افتاد جلو پا من یه نگاهی بهش انداختم با پام انداخدمش اونور که افتاد جلو پای کوک ای فاک الان باز اینا مغزمونو میخورن با دستم زدم رو پیشونیم که جیغ همه رف هوا
هانا: چتونه؟
آیش فاک بزور از دست جیغ جیغ کردنشون خلاص شدیم برگشتیم خونه
لباسامو عوض کردم صورتمو شستم روتینمو انجام دادم گرفتم خوابیدم
پرش زمانی 2سال بعد
یه لباس به شدت باز پوشیده بود(اسلاید1) ارایش غلیظی هم کرده بود موندم کی دعوتش کرده اهنگ گذاشتن هممون رفتیم بالا رو سن واسه رقصیدن
اهوگ که تموم شد سوجون رف پیش دی جی میکروفون رو برداش گف
سوجون: خب مهمونای عزیز الان میخوام بهترین دوستامو دعوت کنم بیان اینجا اهنگ بخونن، جونگ کوک، هانا، زودباشین
کوک: سگ تو روحت (زیرلب)
هانا: خدا لعنتت کنه (زیرلب)
هردوتامون رفتیم سمت استیج میکروفونارو برداشتیم(اهنگشون We Dont Talk Anymore)
اهنگو تموم کردیم جیغ داد همه رف هوا رفتیم پایین پیش بچه ها
جیمین: واقعا حال داد
هانا: بچه ها مینسو رو کی دعوت کرده
سوآ: فک کنم مامانم اینا دعوت کرده باشن چون مامان مینسو دوست دوران دانشگاهشونه
کوک: ای خدا الان دوباره اویزون منه بدبخت میشه(😣)
یوهان: چیکارت داره
شوگا: روجونگ کوک کراش داره همش میچسبه بهش یادته هانا و جونگ کوک گفتن باهمن
یوهان: ارع
شوگا: اونم واسه همین بود که مینسو دست از سر کوک برداره هانا سر شرط بندی باخت شرط جونگ کوک این بود که هانا چن ماه نقش دوس دخترشو بازی کنه همین
یوهان: چقد جالب
مینهو: خب بریم ابجو بخوریم
همه بغیر از سوجون و سوآ: اوکی
چون که اونا عروس داماده بودن همه برا تبریک میومدن پیشش باهامون نیومدن بع پیشخدمت گفتیم برا هممون ابجو بیاره نشستیم برامون ابجو اوورد داشتیم ابحو میخوردیم و حرف میزدیم
هانا:با اینک الان خیلی خواستنی شدین ولی من خرگوش های کیوت خودمو میخوام(روبه کوک و یوهان) همه زدن زیر خنده که باباهامون اومدن بزور بلندمون کردن گفتن بیاین تو جمع باشین ماهم بزور پاشدیم از هم جدا شدیم هرکدوممون رف یه جا
ویو کوک
بزور بلندشدیم هرکدوم رفتیم یه جا
بعد 1ساعت دیگه حوصلم داش میترکید این مرد چرا انقد حرف میزنه اخه پاشدم از پیش بابام رفتم داشتم دنبال بچه ها میگشتم که یکی دستمو گرف برگشتم نگاش کردم از شانسه گوهم مینسو بود
مینسو: سلام جونگ کوک اوپا خوبی؟(ناز)
حتی از لحن حرف زدنشم حالم بهم میخوره
کوک: ها خوبم تو چطوری؟ ایی هانا کجایی هرچی نگا کردم ندیدمش مینسو همینجوری داش حرف میزد همش دنبال هانا میگشتم که دیدمش
کوک: هانا، عشقم صب کن یه دقیقه
کوک: با اجازه من برم
مینسو: هنوز با اون........
نزاشتم حرفش تموم شه زود رفتم سمت هانا دستمو انداختم رو شونش
کوک: عشقم کجا میخواستی بدون من بری؟
هانا: عشقم؟ 😳کوک چی زدی؟
با سر اشاره به مینسو کردم که موضوعو گرف
هانا: اها هیجا میخواستم برم پیش بچه ها
کوک: بیا باهم بریم
همینجوری دستم رو شونش بود رفتیم پیش بچه ها
سویون: پشمام کوک تو چرا به هانا گفتی عشقم؟
هانا: چون.......
نزاشتن حرفشو بزنه
شوگا: یعنی الان دیگه واقعا همو دوس دارین؟
کوک: ببین.........
حرف منم قط کردن
انتونی: ازتون انتظار همچین چیزیم میرف
هانا: بابا خفه خون بگیرین ببینین چی میگم مینسو اونجا بود واسه همین
کوک: ارع بابا چشبیده بود بهم ولم نمیکرد هانا فرشته نجاتم بود
همه: اها
پرش زمانی ساعت12شب
دیگه اخرای مهمونی بود
هانا: سوجون دلم برات میسوزه
سوجون: واس چی؟
هانا: چون که امشب......
میدونستم میخواد چی بگه دستمو گذاشتم جلو دهنش
کوک:هاناعشقم مردم همه دارن نگامون میکنن(اروم)
ویو هانا
سوآ وایساد جلو همه فیلمبردار داش فیلم میگرف
س. آ: اماده باشین دسته گلمو دارم پرت میکنم. 1.2.3 پرتش کرد که یه راس افتاد جلو پا من یه نگاهی بهش انداختم با پام انداخدمش اونور که افتاد جلو پای کوک ای فاک الان باز اینا مغزمونو میخورن با دستم زدم رو پیشونیم که جیغ همه رف هوا
هانا: چتونه؟
آیش فاک بزور از دست جیغ جیغ کردنشون خلاص شدیم برگشتیم خونه
لباسامو عوض کردم صورتمو شستم روتینمو انجام دادم گرفتم خوابیدم
پرش زمانی 2سال بعد
۱۰.۶k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.