// فن اکانت
// فن اکانت
دوست احمقم قراره فستیوال ـو ضبط کنه اما کارت حافظه ـشو رو کانتر خونه ـم جا گذاشته بود، دوییدم که بهش برسم و اونو بدم بهش. نگو وقتی داشتم میدوییدم کیفم افتاده بوده زمین بخاطر همین یری و استف ـاش منو صدا میزنن و برگشتم کیف ـمو بردارم. یری گرد و خاک کیف ـمو تکوند و دادتش بهم، یدفعه وقتی جاکلیدی ـمو که یکی از عکس ـای جونميون واسه ارای آبسشن بودو دید و داد زد ”اوه سوهو اوپا“. بعد من پشت سر یری ـو نگاه کردم متوجه شدم جونميون اونجاست. یری بهم گفت ”عکس بگیر عکس بگیر“ فکر کردم منظورش اینه که برم با جونميون عکس بگیرم. خواستم گوشی ـمو از کیفم دربیارم هر چی گشتم پیدا نکردم فقط نامه ـایی که میخواستم بدم جونميون همراهم بودن، به کرهای به جونميون گفتم یا گوشی ـمو گم کردم یا جاش گذاشتم تو ماشین راننده و فقط نامه ـام پیش ـمه. نامه ـا رو بهش دادم گفتم حتما بخونتش چون اونا رو از طرف همه فن ـاش نوشتم بعد یری بهم گفت ”سوهو اوپا حتما میخونتشون“ جونميون نامه ـا رو ازم گرفت و گفت ”باشه، گریه نکن🥺“ من اصلا نفهمیدم کی شروع کردم به گریه کردن. اونا عجله داشتن و استف ـشون اومد که برن، جونمیون اول رفت و خیلی کیوت بهم گفت ”ممنونم، من حتما نامه ـتو میخونم“ بعد دوباره کیفم افتاد زمین. یری برش داشت انداختش رو شونه ـم و بهم گفت ”مواظبش باش کیفت گرونه“ ازش تشکر کردم و همو بغل کردیم😭😭😭😭
یری عضو ردولوت منظورشه:)
این بشر ته خرشانسیه
دوست احمقم قراره فستیوال ـو ضبط کنه اما کارت حافظه ـشو رو کانتر خونه ـم جا گذاشته بود، دوییدم که بهش برسم و اونو بدم بهش. نگو وقتی داشتم میدوییدم کیفم افتاده بوده زمین بخاطر همین یری و استف ـاش منو صدا میزنن و برگشتم کیف ـمو بردارم. یری گرد و خاک کیف ـمو تکوند و دادتش بهم، یدفعه وقتی جاکلیدی ـمو که یکی از عکس ـای جونميون واسه ارای آبسشن بودو دید و داد زد ”اوه سوهو اوپا“. بعد من پشت سر یری ـو نگاه کردم متوجه شدم جونميون اونجاست. یری بهم گفت ”عکس بگیر عکس بگیر“ فکر کردم منظورش اینه که برم با جونميون عکس بگیرم. خواستم گوشی ـمو از کیفم دربیارم هر چی گشتم پیدا نکردم فقط نامه ـایی که میخواستم بدم جونميون همراهم بودن، به کرهای به جونميون گفتم یا گوشی ـمو گم کردم یا جاش گذاشتم تو ماشین راننده و فقط نامه ـام پیش ـمه. نامه ـا رو بهش دادم گفتم حتما بخونتش چون اونا رو از طرف همه فن ـاش نوشتم بعد یری بهم گفت ”سوهو اوپا حتما میخونتشون“ جونميون نامه ـا رو ازم گرفت و گفت ”باشه، گریه نکن🥺“ من اصلا نفهمیدم کی شروع کردم به گریه کردن. اونا عجله داشتن و استف ـشون اومد که برن، جونمیون اول رفت و خیلی کیوت بهم گفت ”ممنونم، من حتما نامه ـتو میخونم“ بعد دوباره کیفم افتاد زمین. یری برش داشت انداختش رو شونه ـم و بهم گفت ”مواظبش باش کیفت گرونه“ ازش تشکر کردم و همو بغل کردیم😭😭😭😭
یری عضو ردولوت منظورشه:)
این بشر ته خرشانسیه
۵.۳k
۰۸ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.