주인과 노예💱
주인과 노예💱
P~۴
(علامت تو ذهنشون میگن°°)
فردا صبح:
ویو کوک:
صبح از خواب بیدار شدم و کارای لازم رو انجام دادم و یه لباس پوشیدم*اسلاید دو*و رفتم پایین صبحونه اماده بود رفتم صبحونه رو خوردم و رو مبل حال نشستم و گوشی رو در اوردم و درباره محموله حرف میزدم که گوشی تو جیبم زنگ خورد اون گوشی مینجی بود
مکالمه:
٪الوو.......
پایان مکالمه:
کوک:اوو اوکه خب اینم از این*گوشی رو خاموش کرد*
کوک:خب باید برم اجوما°جادوگر °
اجوما جادوگر:بله چی شده!؟
کوک:شام رو خوب اماده کنین مهمون داریم چند هفته همینجان
اجوما جادوگری:کی هست!؟
کوک:دوتا از دوستام ولش من میرم و برمیگردم تا شب مینجی
مینجی:بله
کوک:بیا یه دیقه
پشت عمارت پشت یک درخت:
مینجی:چیزی شده😮💨
کوک:ببینم این چیه رو دستت
مینجی:چیزه خاصی نیس
کوک:نمیدونی از چیه یعنی
مینجی:میدونم ولی پیچیدس.... ارباب!
کوک:چیه!؟
مینجی:میگم من میتونم ساعات ۹ صبح تا ۱۲ برم به...
کوک:باشه میتونی بری
مینجی:بله!؟
کوک:میزارم بری°ولی فک نکن برا خودته همه جا کاراتو من میبینم امید وارم فرار نکنی °*تو ذهنش علامت ذهن°°*
مینجی:°فک میکنی من نمیدونم هه°بله خیلی ممنون
کوک:او فک کنم داره دیرت میشه من رفتم به نگهبان میگم اجازه دادم بای
مینجی:مرسی بای*تعظیم*°همه نقشه هاتو میدونن😏°
تو ون جاسوسی:
کوک:خب دوربین اتاقشو نشون بده
ته:بیا
جیمین:شنودا همه چیز فعاله ماله کله عمارت ها
ته:اره ببینید
اتاق مینجی:
ویو مینجی:
کمدم رو باز کردم و لباسمو انداختم رو تخت روتین انجام دادم و مثل همیشه رژه لب رنگ لبم رو زدم و یا بارم لب روش
مینجی:کی از ارایش خوشش میاد من که نه هوففففف
لباسمو پوشیدم*اسلاید سه*و از اتاقم رفتم بیرون
اجوما جادوگر:کجا به سلامتی بیا کلی کار داری
بدون محل به اجوما جادوگر راهم رو رفتم و نگهبان گذاشت برم رفتم تو اپارتمانم و موتورم رو برداشتم*اسلاید سه پایینش عکس موتوره هس*و به سمت پایگاهه کوچیکه تمرینم رفتم
کوک:خب اونجا کجاست فضا بازه برو دوربیناش رو هک کن تا ببینم چیکار میکنه
ته:اوک بیا
مینجی:
یه تفنگ برداشتم و همینجوری تمرین میکردم
جیمین:عجب دختری
مینجی:هوف حوصلم سر رفته
*گوشیش رو دراورد و رف تو یه برنامه و فعالیت هارو چکمیکرد*
کوک:من که گوشیش رو گرفته بودم
ته:من نمیدونم
مینجی:ارباب جئون کجایی بیا بیرون میدونم اینجایی با اون دوتا دوستت پارک و کیم*کمی بلند*
کوک:°واد فاخ این چی میگه°
مینجی:نمیاین باشه هرجور راحتین ولی میدونم اینجایین*کمی بلند* ولش اصلا هر کاری میخواین بکنین *و دوباره شروع به تمرین کرد*
#نفر_بعدی_درکار_نیست
#ما_کیپاپرا_متهدیم
#Iranians_love_Jk
P~۴
(علامت تو ذهنشون میگن°°)
فردا صبح:
ویو کوک:
صبح از خواب بیدار شدم و کارای لازم رو انجام دادم و یه لباس پوشیدم*اسلاید دو*و رفتم پایین صبحونه اماده بود رفتم صبحونه رو خوردم و رو مبل حال نشستم و گوشی رو در اوردم و درباره محموله حرف میزدم که گوشی تو جیبم زنگ خورد اون گوشی مینجی بود
مکالمه:
٪الوو.......
پایان مکالمه:
کوک:اوو اوکه خب اینم از این*گوشی رو خاموش کرد*
کوک:خب باید برم اجوما°جادوگر °
اجوما جادوگر:بله چی شده!؟
کوک:شام رو خوب اماده کنین مهمون داریم چند هفته همینجان
اجوما جادوگری:کی هست!؟
کوک:دوتا از دوستام ولش من میرم و برمیگردم تا شب مینجی
مینجی:بله
کوک:بیا یه دیقه
پشت عمارت پشت یک درخت:
مینجی:چیزی شده😮💨
کوک:ببینم این چیه رو دستت
مینجی:چیزه خاصی نیس
کوک:نمیدونی از چیه یعنی
مینجی:میدونم ولی پیچیدس.... ارباب!
کوک:چیه!؟
مینجی:میگم من میتونم ساعات ۹ صبح تا ۱۲ برم به...
کوک:باشه میتونی بری
مینجی:بله!؟
کوک:میزارم بری°ولی فک نکن برا خودته همه جا کاراتو من میبینم امید وارم فرار نکنی °*تو ذهنش علامت ذهن°°*
مینجی:°فک میکنی من نمیدونم هه°بله خیلی ممنون
کوک:او فک کنم داره دیرت میشه من رفتم به نگهبان میگم اجازه دادم بای
مینجی:مرسی بای*تعظیم*°همه نقشه هاتو میدونن😏°
تو ون جاسوسی:
کوک:خب دوربین اتاقشو نشون بده
ته:بیا
جیمین:شنودا همه چیز فعاله ماله کله عمارت ها
ته:اره ببینید
اتاق مینجی:
ویو مینجی:
کمدم رو باز کردم و لباسمو انداختم رو تخت روتین انجام دادم و مثل همیشه رژه لب رنگ لبم رو زدم و یا بارم لب روش
مینجی:کی از ارایش خوشش میاد من که نه هوففففف
لباسمو پوشیدم*اسلاید سه*و از اتاقم رفتم بیرون
اجوما جادوگر:کجا به سلامتی بیا کلی کار داری
بدون محل به اجوما جادوگر راهم رو رفتم و نگهبان گذاشت برم رفتم تو اپارتمانم و موتورم رو برداشتم*اسلاید سه پایینش عکس موتوره هس*و به سمت پایگاهه کوچیکه تمرینم رفتم
کوک:خب اونجا کجاست فضا بازه برو دوربیناش رو هک کن تا ببینم چیکار میکنه
ته:اوک بیا
مینجی:
یه تفنگ برداشتم و همینجوری تمرین میکردم
جیمین:عجب دختری
مینجی:هوف حوصلم سر رفته
*گوشیش رو دراورد و رف تو یه برنامه و فعالیت هارو چکمیکرد*
کوک:من که گوشیش رو گرفته بودم
ته:من نمیدونم
مینجی:ارباب جئون کجایی بیا بیرون میدونم اینجایی با اون دوتا دوستت پارک و کیم*کمی بلند*
کوک:°واد فاخ این چی میگه°
مینجی:نمیاین باشه هرجور راحتین ولی میدونم اینجایین*کمی بلند* ولش اصلا هر کاری میخواین بکنین *و دوباره شروع به تمرین کرد*
#نفر_بعدی_درکار_نیست
#ما_کیپاپرا_متهدیم
#Iranians_love_Jk
۵.۷k
۱۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.