پارت ۱
پارت ۱
ماه خونین
از زبان ساکیکو:
ساعت ۷:۰۰
از خواب بیدار شدم ، و به گوشیم نگاه کردم و با صحنه ی دردناکی روبه رو شدم ....
اینترنتم تموم شددددد🥲
با هزار تا بدبختی اینترنت گرفتم .
رفتم تو پیام ها و دیدم گوجو به من پیام داده
گوجو : سلام موچی مننننن ، ساعت ۹:۰۰میام دنبالت تا با هم به دبیرستان
جوجوتسو بریم 🤗
آخرین باری که گوجو رو دیدم ۵سال پیش بود ..
یعنی چه شکلی شده ؟؟
ازدواج کرده؟
هنوز عاشق شیرینیه ؟
و هزار تا سوال دیگه
خب اول وارد آشپزخانه شدم یه. قهوه و یه تیکه کیک خوردم
بعد رفتم حموم
وبعد از حمام که اومدم 🛀🛀
وارد اتاق لباس شدم. فرم مدرسه رو ور داشتم ، لباس پوشیدم ،عطر زدم یکم آرایش کردم ...
بعد چمدونم رو پر از لباس، کتاب، لوازم آرایش ، هدفون، عینک و چشم بند ، و........ کردم
عینکم رو زدم و بیرون در خونه منتظر گوجو بودم
که ...............
پایان پارت
این اولین رمان من بود
پس اگر بد شد من رو ببخشید
ماه خونین
از زبان ساکیکو:
ساعت ۷:۰۰
از خواب بیدار شدم ، و به گوشیم نگاه کردم و با صحنه ی دردناکی روبه رو شدم ....
اینترنتم تموم شددددد🥲
با هزار تا بدبختی اینترنت گرفتم .
رفتم تو پیام ها و دیدم گوجو به من پیام داده
گوجو : سلام موچی مننننن ، ساعت ۹:۰۰میام دنبالت تا با هم به دبیرستان
جوجوتسو بریم 🤗
آخرین باری که گوجو رو دیدم ۵سال پیش بود ..
یعنی چه شکلی شده ؟؟
ازدواج کرده؟
هنوز عاشق شیرینیه ؟
و هزار تا سوال دیگه
خب اول وارد آشپزخانه شدم یه. قهوه و یه تیکه کیک خوردم
بعد رفتم حموم
وبعد از حمام که اومدم 🛀🛀
وارد اتاق لباس شدم. فرم مدرسه رو ور داشتم ، لباس پوشیدم ،عطر زدم یکم آرایش کردم ...
بعد چمدونم رو پر از لباس، کتاب، لوازم آرایش ، هدفون، عینک و چشم بند ، و........ کردم
عینکم رو زدم و بیرون در خونه منتظر گوجو بودم
که ...............
پایان پارت
این اولین رمان من بود
پس اگر بد شد من رو ببخشید
۲.۸k
۰۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.