عشق قدیمی p15
ویو یورا
دو ساعته تهیونگ پیداش نیس نمیدنم کجاس اخرین بار پیش جیهوپ بود رفتم پیشش
یورا:جیهوپ تهیونگ رو ندیدی
جیهوپ:نه نمیدونم کجاس
یورا :باشه
ویو جیهوپ
بعد از اینکه یورا رفت الکس امد پیشم هرکی گم میشه میان پیش من سراغشو میگیرن(منم همین طورم🤦♀)
الکس:جیهوپ جنی رو ندیدی
جیهوپ:نه ندیدم حتما رفته پیش یکی
الکس: باشه
الکس هم رفت بنظرم غیب شدن تهیونگ و جنی یکم مشکوک امیدوارم اونی ک فکر میکنم نباشه آخرین شات رو هم سر کشیدم ک دیدم یورا داره از پله ها داره میره بالا وای خدا اگه اونا اووووف نمیدونم چیکار کنم رفتم دنبال یورا دستشو گرفتم برگشت سمتم
یورا:چیزی شده
جیهوپ:عامممم خب نه کجا میری
یورا:دارم دنبال تهیونگ میگردم
یکی یکی همه اتاق ها رو گشت در اخرین اتاق رو باز کرد
ویو یورا در آخرین اتاق رو باز کردم چیزی که دیدم خشکم زد انگار زمان متوقف شده بود چطور میتونه بازم خیانت کنه چشمام پر اشک شد سرمو بالا گرفتم رفتم تو اتاق چقد قشنگ خوابیده بودن سر تهیونگ رو بوسیدم
یورا: خوب بخوابی عشقم
جیهوپ:یورا
از اتاق امدم بیرون درو بستم
جیهوپ: یورا خوبی
یورا :چرا خوب نباشم(خنده مصنوعی)
از اونجا رفتم جیهوپ هم پشت سرم میومد رفتم لب ساحل اونجا نشستم جیهوپ هم کنارم نشست
جیهوپ:خیلی سخته عشقتو با یکی دیگه ببینی
یورا:هه مگه تو عاشق شدی
جیهوپ:اره
یورا:اینا همش کشکه مردا زنارو فقط برا هوسشون میخوان
جیهوپ:واقعا اینطوری فک میکنی
یورا:فک نمیکنم این واقعیته خب تو عاشق کی شدی ک دلتو شکسته
جیهوپ:پارک یورا
چی عاشق من شده زبونم بند اومده بود کی چطور عاشقم شده ولی میدونم که اینم ی هوس زود گذره
جیهوپ:عاشق تو شدم من دوست دارم یورا
یورا:من.....من
مهلت نداد حرفمو کامل بزنم منو بوسید وقتی با اون بودم حس عجیبی داشتم پیش اون آرامش داشتم و ب هیچی فک نمیکردم خواست جداشه ک دستمو گذاشتم پشت گردنش و اینبار من بوسیدمش اونم همراهیم کرد بعد چند لحظه از هم جدا شدیم
جیهوپ:پارک یورا من دوست دارم
منم نمیدوستم چی بگم و سرمو پایین انداختم بعد چند مین روی شن ها دراز کشید منم سرمو گذاشتم روی دستش چشامو بستم
ویو جیهوپ
یورا عین ی پیشی کوچولو خوابیده بود دلم نیومد بیدارش کنم بغلش کردم و بردشم توی ماشین و رفتم سمت خونه خودم الکس زنگ زد
الکس:کجایی پسر
جیهوپ:نپرس خیلی اتفاقا افتاده کل نقشه بهم ریخته
الکس:ینی چی
جیهوپ:جنی و تهیونگ باهم خواب بودن و یورا هم اینو دید
الکس:اینکه عالی شد
جیهوپ:خدا شفا بده
جیهوپ:قط کن خواهر هرزه منم داره زنگ میزنه بای
الکس:بای
جیهوپ:جنی چیزی شده
جنی:نه میخواستم بگم کجایی
جیهوپ:از مهمونی خسته شدم و امدم بیرون
جنی:باشه چیزه امشب میای خونه
جیهوپ:ن بادوستم بیرونم شب هم نمیام
جنی:باشه بای
ویو جنی
جنی:عشقم میتونیم بریم خونه من
ته:باشه اصلا نمیخوام قیافه نحص یورا رو ببینم
دو ساعته تهیونگ پیداش نیس نمیدنم کجاس اخرین بار پیش جیهوپ بود رفتم پیشش
یورا:جیهوپ تهیونگ رو ندیدی
جیهوپ:نه نمیدونم کجاس
یورا :باشه
ویو جیهوپ
بعد از اینکه یورا رفت الکس امد پیشم هرکی گم میشه میان پیش من سراغشو میگیرن(منم همین طورم🤦♀)
الکس:جیهوپ جنی رو ندیدی
جیهوپ:نه ندیدم حتما رفته پیش یکی
الکس: باشه
الکس هم رفت بنظرم غیب شدن تهیونگ و جنی یکم مشکوک امیدوارم اونی ک فکر میکنم نباشه آخرین شات رو هم سر کشیدم ک دیدم یورا داره از پله ها داره میره بالا وای خدا اگه اونا اووووف نمیدونم چیکار کنم رفتم دنبال یورا دستشو گرفتم برگشت سمتم
یورا:چیزی شده
جیهوپ:عامممم خب نه کجا میری
یورا:دارم دنبال تهیونگ میگردم
یکی یکی همه اتاق ها رو گشت در اخرین اتاق رو باز کرد
ویو یورا در آخرین اتاق رو باز کردم چیزی که دیدم خشکم زد انگار زمان متوقف شده بود چطور میتونه بازم خیانت کنه چشمام پر اشک شد سرمو بالا گرفتم رفتم تو اتاق چقد قشنگ خوابیده بودن سر تهیونگ رو بوسیدم
یورا: خوب بخوابی عشقم
جیهوپ:یورا
از اتاق امدم بیرون درو بستم
جیهوپ: یورا خوبی
یورا :چرا خوب نباشم(خنده مصنوعی)
از اونجا رفتم جیهوپ هم پشت سرم میومد رفتم لب ساحل اونجا نشستم جیهوپ هم کنارم نشست
جیهوپ:خیلی سخته عشقتو با یکی دیگه ببینی
یورا:هه مگه تو عاشق شدی
جیهوپ:اره
یورا:اینا همش کشکه مردا زنارو فقط برا هوسشون میخوان
جیهوپ:واقعا اینطوری فک میکنی
یورا:فک نمیکنم این واقعیته خب تو عاشق کی شدی ک دلتو شکسته
جیهوپ:پارک یورا
چی عاشق من شده زبونم بند اومده بود کی چطور عاشقم شده ولی میدونم که اینم ی هوس زود گذره
جیهوپ:عاشق تو شدم من دوست دارم یورا
یورا:من.....من
مهلت نداد حرفمو کامل بزنم منو بوسید وقتی با اون بودم حس عجیبی داشتم پیش اون آرامش داشتم و ب هیچی فک نمیکردم خواست جداشه ک دستمو گذاشتم پشت گردنش و اینبار من بوسیدمش اونم همراهیم کرد بعد چند لحظه از هم جدا شدیم
جیهوپ:پارک یورا من دوست دارم
منم نمیدوستم چی بگم و سرمو پایین انداختم بعد چند مین روی شن ها دراز کشید منم سرمو گذاشتم روی دستش چشامو بستم
ویو جیهوپ
یورا عین ی پیشی کوچولو خوابیده بود دلم نیومد بیدارش کنم بغلش کردم و بردشم توی ماشین و رفتم سمت خونه خودم الکس زنگ زد
الکس:کجایی پسر
جیهوپ:نپرس خیلی اتفاقا افتاده کل نقشه بهم ریخته
الکس:ینی چی
جیهوپ:جنی و تهیونگ باهم خواب بودن و یورا هم اینو دید
الکس:اینکه عالی شد
جیهوپ:خدا شفا بده
جیهوپ:قط کن خواهر هرزه منم داره زنگ میزنه بای
الکس:بای
جیهوپ:جنی چیزی شده
جنی:نه میخواستم بگم کجایی
جیهوپ:از مهمونی خسته شدم و امدم بیرون
جنی:باشه چیزه امشب میای خونه
جیهوپ:ن بادوستم بیرونم شب هم نمیام
جنی:باشه بای
ویو جنی
جنی:عشقم میتونیم بریم خونه من
ته:باشه اصلا نمیخوام قیافه نحص یورا رو ببینم
۴.۳k
۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.