₽=⁷
کمی اینورو اونور شدمو بعدم
چشامو باز کردم که دیدم جونگکوک هنوز
خوابه پس شرو به تکون دادنش
کردم که چشاشو باز کرد و با ملایمت
دستمو گرفتو بوسه ای بهش زد
_چیشده عشق پاکم
+پاشو باید بریم شام بخوریم
با گفتن باشه ای پاشدمو رفتیم پایین
و وقتمونو صرف خوردن غذا کردیم
و بعد ازاون به خواستهی تهیونگ
به بستنی فروشی رفتیم تنها چیزی
که اونو قانع نگه میداشت بستنی
بود اگه یه ثانیه بدون بودن بستنی بود
حتما این خونرو به اتیش میزد دکتر
بخاطر اختلال روانیه تهیونگ بهم گفته
بود اگه باهاش راه نیام اون بدتراز
چیزی که الان هست میشه همینطور
پرخواشگر تر پس به اجبار چیزایی
که میخواست حتی اگه براش مث
خوردن زیاد بستنی ضرر داشت انجام میدادم
فردا میرفت مدرسه و شروع مدرسه ها
بود که اون با غر زدن کل شبشو
وقف هبجانی که بیشتر بچه ها برای مدرسه داشتن کرد
مطمئن بودم فردا هم مدیر باهام
تماس میگیره بخاطر اختلال روانیه تهیونگ
مجبور بودم هربار مدرسشو عوض کنم پس...
_عشق پاکم
+جانم عزیزم
_خواهشا فردا به کسی زور نگو
با لبخند ترسناکی دستای کوچیکشو
به سمت صورتم بردو شرو به نوازش کرد
+عزیزم من کی به کسی زور گفتم
با شیطنتی نگاهش کردم و گفتم:
_کی اونروزی که نینا به بستنیه توی
دست یه بنده خدا*ته رو میگه*گفته بود
خیلی رنگ قشنگی داره بدبختو
وادار کرد سرشو بکنه توی توالت؟....و بعد
کاری کردی که من مجبور به عذرخواهی بشم.....هاه کی؟
+اهماهمعزیزم اون میدونست
من رو بستنی حساسم ولی بازم به بستنیم
چشم داشت....و اینکه من سرشو
نکردم تو توالت نشستم روبروش و به
دوستام گفتم وادارش کنن سرشو بکنه تو توالت
_هوممم خب بعد کی بود
موقعی که یک بچه پرورشگاهی اومد تو بغلم و من
نوازشش کردم بعد رفتنم هلش
داد و اون بچهی بیچاره کلش شکست و به
غیر از این کلی خسارت به من خورد؟
+عاممم خب هرکی رو اموالش
حساسه برادرگلم و منم از عشق بیچارم
عذر میخوام بابت خسارت
و بعد کامل کردن حرفش الکی
وانمود کرد داره پولی از جیبش درمیاره و
بعد دست خالیی تحویلم داد و گفت
_اینم خسارت
منم وانمود کردم گرفتم و تو جیبم گذاشتمش
+ولی برای جبران خسارت من چیز دیگه ای میخوام
گیج نگام کرد که
+بایه بوسه چطوری
بوسهی محکمی به لپم زد که جاش سرخ شد و بعد از حرفایی
برای فردایی بدون دردسر امادش کردم و....فردا
چشامو باز کردم که دیدم جونگکوک هنوز
خوابه پس شرو به تکون دادنش
کردم که چشاشو باز کرد و با ملایمت
دستمو گرفتو بوسه ای بهش زد
_چیشده عشق پاکم
+پاشو باید بریم شام بخوریم
با گفتن باشه ای پاشدمو رفتیم پایین
و وقتمونو صرف خوردن غذا کردیم
و بعد ازاون به خواستهی تهیونگ
به بستنی فروشی رفتیم تنها چیزی
که اونو قانع نگه میداشت بستنی
بود اگه یه ثانیه بدون بودن بستنی بود
حتما این خونرو به اتیش میزد دکتر
بخاطر اختلال روانیه تهیونگ بهم گفته
بود اگه باهاش راه نیام اون بدتراز
چیزی که الان هست میشه همینطور
پرخواشگر تر پس به اجبار چیزایی
که میخواست حتی اگه براش مث
خوردن زیاد بستنی ضرر داشت انجام میدادم
فردا میرفت مدرسه و شروع مدرسه ها
بود که اون با غر زدن کل شبشو
وقف هبجانی که بیشتر بچه ها برای مدرسه داشتن کرد
مطمئن بودم فردا هم مدیر باهام
تماس میگیره بخاطر اختلال روانیه تهیونگ
مجبور بودم هربار مدرسشو عوض کنم پس...
_عشق پاکم
+جانم عزیزم
_خواهشا فردا به کسی زور نگو
با لبخند ترسناکی دستای کوچیکشو
به سمت صورتم بردو شرو به نوازش کرد
+عزیزم من کی به کسی زور گفتم
با شیطنتی نگاهش کردم و گفتم:
_کی اونروزی که نینا به بستنیه توی
دست یه بنده خدا*ته رو میگه*گفته بود
خیلی رنگ قشنگی داره بدبختو
وادار کرد سرشو بکنه توی توالت؟....و بعد
کاری کردی که من مجبور به عذرخواهی بشم.....هاه کی؟
+اهماهمعزیزم اون میدونست
من رو بستنی حساسم ولی بازم به بستنیم
چشم داشت....و اینکه من سرشو
نکردم تو توالت نشستم روبروش و به
دوستام گفتم وادارش کنن سرشو بکنه تو توالت
_هوممم خب بعد کی بود
موقعی که یک بچه پرورشگاهی اومد تو بغلم و من
نوازشش کردم بعد رفتنم هلش
داد و اون بچهی بیچاره کلش شکست و به
غیر از این کلی خسارت به من خورد؟
+عاممم خب هرکی رو اموالش
حساسه برادرگلم و منم از عشق بیچارم
عذر میخوام بابت خسارت
و بعد کامل کردن حرفش الکی
وانمود کرد داره پولی از جیبش درمیاره و
بعد دست خالیی تحویلم داد و گفت
_اینم خسارت
منم وانمود کردم گرفتم و تو جیبم گذاشتمش
+ولی برای جبران خسارت من چیز دیگه ای میخوام
گیج نگام کرد که
+بایه بوسه چطوری
بوسهی محکمی به لپم زد که جاش سرخ شد و بعد از حرفایی
برای فردایی بدون دردسر امادش کردم و....فردا
۱۹.۴k
۲۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.