(H̷i̷s̷ ̷e̷y̷e̷♱(PL³²

ا. ت: ولی تو نمیتونی این بلا رو سر عشقت بیاری اقای جئون...
کوک: نمیبخشی؟
ا. ت:مگه میتونم نبخشم؟( تو دلش)
ا. ت: درد دارم... ایی
کوک ا. ت رو براید استایل برد تو حموم و توی وان گذاشت تا حالش بهتر شه شمع های بابونه و روشن کرد و به ویو ابرای پنجره حموم خیره شدن...
کوک: بهتری؟
ا. ت:اهوم
کوک : باید برای تحویل شمش صبح ساعت 8 بریم...
ا. ت: اوکی
.
.
.
صبح ساعت 8

ا. ت ویو
از خواب بیدار شدم
دل دردم بهتر شده بود...
کوک مث یک بانی عضلانی بغلم کرده بود...
ا. ت: بااانی ( اروم)
کوک: یییس( اروم تر)
ا. ت: باز خودتو زدی به خواب؟
کوک: شاید دوباره بخوای لبامو ببوسی و خجالت بکشی...
ا. ت با شنیدن این حرف کوک دلش برای کوک سوخت
ا. ت:دوست ندارم کیس هم بشه ارزو عشقم( تو ذهنش)
ا. ت سمت لبای جئون رفت و کیسی طولانی رو شروع کرد
کوک : دیگه خجالت نمیکشی؟
ا. ت:نه...
کوک:( کنار دادن مو های ا. ت از رو صورتش )
کوک : بریم؟
ا. ت: بریم...
ا. ت و کوک به سمت اتاق میزبان رفتن و در زدن
میزبان:بفرمایید...
وارد شدن
کوک:سلام...
میزبان : اااه اقای جئون شمایید... خوش اومدید...
میزبان: از این طرف
میزبان کوک و ا. ت رو به اتاقی برد که سراسر گاو صندوق های بزرگ بود
در یکی رو باز کرد و چمدونی رو ازش بیرون کشید...
میزبان:( باز کردن در چمدون )
کوک: خودشه( غرور )
کوک: هم؟!
ا. ت: همینه...( نگاهی به چشمای مشکی کوک )


//Finished//




#کنسرت_bts_درایران
#Iranians_Love_Jk
سو ... این فیک هم تموم شد
امیدوارم دوسش داشته باشین
فعالای پیج بگن فیک جدیدو کی اپ کنم¿
(اولین کام)
دیدگاه ها (۱۷)

Introducingnewfake)𝓛ⲓⲧⲧ𝓵ⲉ ⲃⲁⲃⲩ

𝓛ⲓⲧⲧ𝓵ⲉ ⲃⲁⲃⲩ(𝑷¹)

H̷i̷s̷ ̷e̷y̷e̷♱(P³⁰)

H̷i̷s̷ ̷e̷y̷e̷♱(P²⁹)

پارت ۸۲ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۷۴ فیک ازدواج مافیایی

"سرنوشت "p,22...ا/ت : دوست دارم کوک ....کوک : من بیشتر پرنسس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط