فیک کوک ( جدایی ناپذیر) پارت ۸
از زبان ا/ت
رفتم پیشه جونگسان ( همسایه و دوست بچگی هاشه و همینطور همکار هستن پسره )
گفتم : جونگسان بیا بریم گفت : کجا گفتم : اون جیهو حیله گر داره یه کارایی میکنه گفت : من میدونستم تو عاشق جونگ کوک شدی گفتم : کم حرف بزن باید تعقیبشون کنیم گفت : باشه
رفتیم پشتشون تعقیبشون کردیم که رسیدیم به یه باشگاه
جونگسان گفت : جیهو چقدر باهوشه ها این بهترین راه واسه زدن مخ جونگ کوک
گفتم : یعنی میخواد با باشگاه این کار رو بکنه
گفت : آره بابا تو نمیدونی جونگ کوک بوکس کار میکنه و خیلی ورزش میکنه
گفتم : زودباش بریم تو گفت : چی
گفتم : ساکت میریم تو
رفتیم داخل از شانس خوبمون مدیر باشگاه دوسته جونگسان بود برای همین اجازه داد غز وسایل ها رایگان استفاده کنیم رفتیم لباسامون رو عوض کردیم یه چند دست لباس ورزش بهمون داده بودن ما هم اونا رو پوشیدیم جلوی آینه قدی مونده بودم وای چقدر خوشگل شدم
با جونگسان آروم رفتیم بیرون تا اینکه جونگ کوک و جیهو رو دیدم
جونگ کوک داشت وزنه کار میکرد وای چقدر جذابه عقلم دیگه داره میپره
جیهوی نچسب هم بالا سرش مونده بود
باهم رفتن توی یه اتاق دیگه
گفتم : من میرم جونگسان تو همینجا بمون
رفتم داخل اون اتاق انگار اتاق تمرین بوکسه وقتی سرم رو چرخوندم جیهو و کوک رو دیدم که داشتن تمرین بوکس میکردن گفتم : دارم برات جناب کوک حالا با اون دختره نچسب بوکس کار میکنی
دستکش بوکس پوشیدم یه گوشه خودمو سرگرم کردم که بعده نیم ساعت جیهو رفت جونگ کوک هم داشت میرفت که رفتم کنارش یجوری مونده بودم که صورتم معلوم نشه صدام رو تغییر دادم و گفتم : ببخشید آقا من الان دیدم داشتین تمرین میکردین میشه به منم یه چندتا حرکت یاد بدین گفت : ببخشید اما من مربی نیستم
گفتم : خواهش میکنم گفت : باشه مشکلی نیست
همین که رفتم روی زمین تمرین صورتم نمایان شد گفتم : که اینطور پس به جیهو بوکس یاد میدی با دستکش های بوکسی میزدم روش گفت : اون از من خواهش کرد منم قبول کردم
گفتم : نباید قبول میکردییییین
از ضربم جا خالی داد کم مونده بود بیوفتم که از پشت گرفتم
رفتم پیشه جونگسان ( همسایه و دوست بچگی هاشه و همینطور همکار هستن پسره )
گفتم : جونگسان بیا بریم گفت : کجا گفتم : اون جیهو حیله گر داره یه کارایی میکنه گفت : من میدونستم تو عاشق جونگ کوک شدی گفتم : کم حرف بزن باید تعقیبشون کنیم گفت : باشه
رفتیم پشتشون تعقیبشون کردیم که رسیدیم به یه باشگاه
جونگسان گفت : جیهو چقدر باهوشه ها این بهترین راه واسه زدن مخ جونگ کوک
گفتم : یعنی میخواد با باشگاه این کار رو بکنه
گفت : آره بابا تو نمیدونی جونگ کوک بوکس کار میکنه و خیلی ورزش میکنه
گفتم : زودباش بریم تو گفت : چی
گفتم : ساکت میریم تو
رفتیم داخل از شانس خوبمون مدیر باشگاه دوسته جونگسان بود برای همین اجازه داد غز وسایل ها رایگان استفاده کنیم رفتیم لباسامون رو عوض کردیم یه چند دست لباس ورزش بهمون داده بودن ما هم اونا رو پوشیدیم جلوی آینه قدی مونده بودم وای چقدر خوشگل شدم
با جونگسان آروم رفتیم بیرون تا اینکه جونگ کوک و جیهو رو دیدم
جونگ کوک داشت وزنه کار میکرد وای چقدر جذابه عقلم دیگه داره میپره
جیهوی نچسب هم بالا سرش مونده بود
باهم رفتن توی یه اتاق دیگه
گفتم : من میرم جونگسان تو همینجا بمون
رفتم داخل اون اتاق انگار اتاق تمرین بوکسه وقتی سرم رو چرخوندم جیهو و کوک رو دیدم که داشتن تمرین بوکس میکردن گفتم : دارم برات جناب کوک حالا با اون دختره نچسب بوکس کار میکنی
دستکش بوکس پوشیدم یه گوشه خودمو سرگرم کردم که بعده نیم ساعت جیهو رفت جونگ کوک هم داشت میرفت که رفتم کنارش یجوری مونده بودم که صورتم معلوم نشه صدام رو تغییر دادم و گفتم : ببخشید آقا من الان دیدم داشتین تمرین میکردین میشه به منم یه چندتا حرکت یاد بدین گفت : ببخشید اما من مربی نیستم
گفتم : خواهش میکنم گفت : باشه مشکلی نیست
همین که رفتم روی زمین تمرین صورتم نمایان شد گفتم : که اینطور پس به جیهو بوکس یاد میدی با دستکش های بوکسی میزدم روش گفت : اون از من خواهش کرد منم قبول کردم
گفتم : نباید قبول میکردییییین
از ضربم جا خالی داد کم مونده بود بیوفتم که از پشت گرفتم
۱۵۴.۶k
۱۲ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.