عشق ممنوع
پارت پنجم
تهیونگ وارده اتاق جیمین میشه
تهیونگ: قربان تازه اقای لی زنگ زده و گفته برامو خدمتکاره خوشگل پیدا کرده که سنش ۱۵ سالشه هست و گفته صبوره و تحمل میکنه
جیمین: خودت میدونی که ما نبایده به این عوضی اعتماد کنیم اما باشه پس شایده یه نقشی داشته باشه خلاصه وقتی دختره امده برو درموردش تحقیق کنه و بهم بگو
تهیونگ: چشم رئیس وقتی دختره امده میفرستم دفتره شما
جیمین: عالیی پس برو
"تهیونگ تعظیم میکنه و میره
(ویو مینجی)
مینجی من وقتی لباس پوشیدم و کیفی با خودم بردم که توش لباس هایم و وسایل های لازم هست و میره که دیدم یه ماشین مشکی امدم دم در خونه ما بوده من ترسیدم فکر کردم دزده هست اما فهمیدم همو ماشین که جای که توش کاره کنم و پس محافظ امده و در ماشین را واسم بازه کرده منم سوار شوم و بعده چنده دقیقه که رسیدیم به یه عمارت بزرگ که یه خدمتکاره که فکر کنم اجوما هست را دیدم برای احترام واسشه تعظیم کردم خودش انگاره هم با خوشگلم تعجب کرده و گفته
اجوما: وای دخترم خوش اومدی به تو هم چقدر خوشگله هستی اول بارم یه دختره خوشگله مثله تو ببینم خب یا اینجا
" اجوما درحال اطراف عمارت را به مینجی نشون میده و اتاق کوچولو مینجی را هم بهش نشون میده و بهش لباس خدمتکار مینجی را بهش میده و مینجی هم میره داخل اتاقش و لباس را میپوشه و گیره مو را که مال خدمتکار هست را روی موهاش میبنده و بعده صداش میکنه که به دفتره جیمین برنه
و مینجی میره و به جیمین تعظیم میکنه و جیمین هم چنده دقیقه از زیباش خیره بوده با بعده با سردی بشه نزدیک میشه
•••••••
اگره خوشتو امده بهم بگینه که ادامه شو بزارم
✨🎀
تهیونگ وارده اتاق جیمین میشه
تهیونگ: قربان تازه اقای لی زنگ زده و گفته برامو خدمتکاره خوشگل پیدا کرده که سنش ۱۵ سالشه هست و گفته صبوره و تحمل میکنه
جیمین: خودت میدونی که ما نبایده به این عوضی اعتماد کنیم اما باشه پس شایده یه نقشی داشته باشه خلاصه وقتی دختره امده برو درموردش تحقیق کنه و بهم بگو
تهیونگ: چشم رئیس وقتی دختره امده میفرستم دفتره شما
جیمین: عالیی پس برو
"تهیونگ تعظیم میکنه و میره
(ویو مینجی)
مینجی من وقتی لباس پوشیدم و کیفی با خودم بردم که توش لباس هایم و وسایل های لازم هست و میره که دیدم یه ماشین مشکی امدم دم در خونه ما بوده من ترسیدم فکر کردم دزده هست اما فهمیدم همو ماشین که جای که توش کاره کنم و پس محافظ امده و در ماشین را واسم بازه کرده منم سوار شوم و بعده چنده دقیقه که رسیدیم به یه عمارت بزرگ که یه خدمتکاره که فکر کنم اجوما هست را دیدم برای احترام واسشه تعظیم کردم خودش انگاره هم با خوشگلم تعجب کرده و گفته
اجوما: وای دخترم خوش اومدی به تو هم چقدر خوشگله هستی اول بارم یه دختره خوشگله مثله تو ببینم خب یا اینجا
" اجوما درحال اطراف عمارت را به مینجی نشون میده و اتاق کوچولو مینجی را هم بهش نشون میده و بهش لباس خدمتکار مینجی را بهش میده و مینجی هم میره داخل اتاقش و لباس را میپوشه و گیره مو را که مال خدمتکار هست را روی موهاش میبنده و بعده صداش میکنه که به دفتره جیمین برنه
و مینجی میره و به جیمین تعظیم میکنه و جیمین هم چنده دقیقه از زیباش خیره بوده با بعده با سردی بشه نزدیک میشه
•••••••
اگره خوشتو امده بهم بگینه که ادامه شو بزارم
✨🎀
۲.۱k
۰۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.