پارت ۱۹
پارت ۱۹
آماده شدم رامتین اومد دنبالم و ب تالار رفتیم پسرا (مهرداد و میلاد و رها امیر)اومدن جلو در گوششون گفتم
ستین:حواستون ب رامتین باشه در نره بعد میگم قضیع چیع
رفتیم پشت سفره عقد نشستیم تا خاست خطبه رو عاقد بخونه صدای آژیر پلیس اومد رامتین خاست بلند شه دستاشو گرفتم بچ ها دورمون جمع شدن
مهرداد:چی شده
همونطور ک دستشو گرفته بودم اون وایستاده بود بلند شدم
ستین:فک کردی میتونی منو گول بزنی در بری کور خوندی استاد شما ک میگفتی دوستته میشناسیش
مهرداد:اره چطور
مهرداد و رهام دو طرفه رامتین وایستادن و گرفتنش اومدم رو ب روشون
ستین: دخترا رو گول میزنه با اسم جعلی و بعد از این ک دختر بودنشون و ازشون میگیره دارو نداره دخترا رو بالا میکشه میره سراغ بعدی
سودا:گفتم نمیشه بهش اعتماد کرد
پلیسا اومدن گرفتنش دست و پا میزد و میگفت ولش کنن بردنش
مهرداد:من زمان دانشگاه باهاش دوست شدم نمیدونستم...
دستمو کشیدم ب گلوم
سادیا:آبجی خوبی
ستین:دارم خفه میشم ....این لباسو میخام... در بیارم
سودا:باشه باشه بریم بزا مهمونا رو رد کنیم
میلاد:اتاق داره واس پرو برو در بیار من میرم لباس میخرم الان میام
رهام:امیر اون بطری آبو بده حالش بده
سودا و سادیا دو طرفمو گرفتن و بردن اتاق پرو
سادیا:دیدی گفتم حیف پلیسا بودن مگر ن ...
سودا:سادیا وقت این حرفا نیست میبینی حالش بده اون بطری آب ک امیر بهت داد و باز کن بزار بخوره
بعد اینک آبو خوردم یکم آروم شدم لباس برام میلاد آورد و پوشیدم اومدم بیرون ب آرایشگر زنگ زدم
ستین:بردنش میتونی دخترتو ببری شکایت کنی ازش برو حتما خداحافظ
سادیا:قضیه چیه از کجا فهمیدی
ستین:آرایشگری ک رفتم پیشش گفت ک دختره اونم گول زده و دارو ندارشو بالا کشیده الانم دیوونه خونه است
سودا:خدا رو شکر چیزی نشد
آماده شدم رامتین اومد دنبالم و ب تالار رفتیم پسرا (مهرداد و میلاد و رها امیر)اومدن جلو در گوششون گفتم
ستین:حواستون ب رامتین باشه در نره بعد میگم قضیع چیع
رفتیم پشت سفره عقد نشستیم تا خاست خطبه رو عاقد بخونه صدای آژیر پلیس اومد رامتین خاست بلند شه دستاشو گرفتم بچ ها دورمون جمع شدن
مهرداد:چی شده
همونطور ک دستشو گرفته بودم اون وایستاده بود بلند شدم
ستین:فک کردی میتونی منو گول بزنی در بری کور خوندی استاد شما ک میگفتی دوستته میشناسیش
مهرداد:اره چطور
مهرداد و رهام دو طرفه رامتین وایستادن و گرفتنش اومدم رو ب روشون
ستین: دخترا رو گول میزنه با اسم جعلی و بعد از این ک دختر بودنشون و ازشون میگیره دارو نداره دخترا رو بالا میکشه میره سراغ بعدی
سودا:گفتم نمیشه بهش اعتماد کرد
پلیسا اومدن گرفتنش دست و پا میزد و میگفت ولش کنن بردنش
مهرداد:من زمان دانشگاه باهاش دوست شدم نمیدونستم...
دستمو کشیدم ب گلوم
سادیا:آبجی خوبی
ستین:دارم خفه میشم ....این لباسو میخام... در بیارم
سودا:باشه باشه بریم بزا مهمونا رو رد کنیم
میلاد:اتاق داره واس پرو برو در بیار من میرم لباس میخرم الان میام
رهام:امیر اون بطری آبو بده حالش بده
سودا و سادیا دو طرفمو گرفتن و بردن اتاق پرو
سادیا:دیدی گفتم حیف پلیسا بودن مگر ن ...
سودا:سادیا وقت این حرفا نیست میبینی حالش بده اون بطری آب ک امیر بهت داد و باز کن بزار بخوره
بعد اینک آبو خوردم یکم آروم شدم لباس برام میلاد آورد و پوشیدم اومدم بیرون ب آرایشگر زنگ زدم
ستین:بردنش میتونی دخترتو ببری شکایت کنی ازش برو حتما خداحافظ
سادیا:قضیه چیه از کجا فهمیدی
ستین:آرایشگری ک رفتم پیشش گفت ک دختره اونم گول زده و دارو ندارشو بالا کشیده الانم دیوونه خونه است
سودا:خدا رو شکر چیزی نشد
۱.۲k
۰۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.