پارت ۱۹
+اخخ بیبی دورت بگردم ببخشید خب گوشیم تو ماشین بود با یکی هم ساعت ۱۲ قرار داشتم تو بار ببخشید
_ولی من هنوز قهرم
+چیکار کنم آشتی کنی
_این دیگه به شعور خودت بستگی داره از صب منو کاشتی اینجا از درد دارم میمیرم اصن به فکر من بودی
+کجات درد میکنه عشقم
_دلم کمرم همه جام
+چرا بیبی چی شده
دستشو زیر دلم برد و آروم ماساژش میداد
_پریودشدم واییییی خیلی درد دارم جونکوک
+قوربونت برم خوب میشی الان میرم برات مسکن میارم
_نه نمیخواد خوردم یکی فایده نداره
+بریم دکتر
_فایده نداره من اول آخر باید این درد لعنتی رو بکشم تا خوب بشم بیخیال مهم نیس
برگشتم سمتش و خودمو تو بغلش جا کردم
_شب به خیر ددی
+اوووو ددی
_جونکوکااااا من پریودم الان نه
+کوچولو منو تحریک نکن وگرنه اصلا برام مهم نیس پریودی یا نه به فاک میری
_باشه غلط کردم شب به خیر بگیر بخواب
+شب به خیر عسلم
لبامو بوسید و بعد کم کم خواب رفتیمصبح روز بعد
از زبان کوک:
از خواب بیدار شدم یونا هنوز خواب بود سرشو بوس کردم و لباسمو پوشیدم و رفتم پایین همه خدمتکارا رو از آشپزخونه بیرون کردم کی فکرشو میکرد بزرگ ترین مافیای کره اینجوری دیوونه یه دختر بشه که حتی الآنم میخوام براش صبحونه درست کنم خخخخخ دست به کار شدم کارمو با دقت انجام میدادم از آشپزی زیاد چیزی نمیدونستم ولی جین هیونگ یه چیز هایی بهم یاد داده بود(بچه ها جین هم اینجا دوست صمیمی کوک بود)
بعد اینکه همه چیز رو آماده کردم رو میز چیدم و رفتم بالا تا یونا رو بیدار کنم رفتم تو اتاق و آروم صداش زدم و سرشو نوازش کردم
+عسلم بیدار شو
_یکم دیگه بخوابم لطفا
+نه نمیشه دیگه چقدر خوابالو شدی بیدار شو دیگه زندگیم
_خیلی خب باشه
از زبان یونا:
آروم بلند شدم و چشامو مالیدم و رفتم صورتمو شستم و موهامو شونه زدم لباسمو هم عوض کردم و کوک دستمو گرفت و رفتیم پایین میز صبحونه آماده بود
+خودم آماده کردماااا
_واقعا؟؟؟
+اره خب چیه مگه
_کی فکرشو میکرد تو یه روز آشپزی کنی واییی جرررر دوست دارم بادیگاردا در حال آشپزی ببیننت
+میشه حالا اینقدر تیکه نندازی
_نه ناراحت نشو عشقم دارم باهات شوخی میکنم
رفتم و بغلش کردم
+اشکالی نداره عزیزم بیا بشین ببین چیکار کردم
_ببینم دست پخت عشقم چطوره
سر میز صبحونه نشستیم و با هم صبحونه خوردیم و سر میز کلی با هم حرف زدیم و شوخی کردیم.......
_ولی من هنوز قهرم
+چیکار کنم آشتی کنی
_این دیگه به شعور خودت بستگی داره از صب منو کاشتی اینجا از درد دارم میمیرم اصن به فکر من بودی
+کجات درد میکنه عشقم
_دلم کمرم همه جام
+چرا بیبی چی شده
دستشو زیر دلم برد و آروم ماساژش میداد
_پریودشدم واییییی خیلی درد دارم جونکوک
+قوربونت برم خوب میشی الان میرم برات مسکن میارم
_نه نمیخواد خوردم یکی فایده نداره
+بریم دکتر
_فایده نداره من اول آخر باید این درد لعنتی رو بکشم تا خوب بشم بیخیال مهم نیس
برگشتم سمتش و خودمو تو بغلش جا کردم
_شب به خیر ددی
+اوووو ددی
_جونکوکااااا من پریودم الان نه
+کوچولو منو تحریک نکن وگرنه اصلا برام مهم نیس پریودی یا نه به فاک میری
_باشه غلط کردم شب به خیر بگیر بخواب
+شب به خیر عسلم
لبامو بوسید و بعد کم کم خواب رفتیمصبح روز بعد
از زبان کوک:
از خواب بیدار شدم یونا هنوز خواب بود سرشو بوس کردم و لباسمو پوشیدم و رفتم پایین همه خدمتکارا رو از آشپزخونه بیرون کردم کی فکرشو میکرد بزرگ ترین مافیای کره اینجوری دیوونه یه دختر بشه که حتی الآنم میخوام براش صبحونه درست کنم خخخخخ دست به کار شدم کارمو با دقت انجام میدادم از آشپزی زیاد چیزی نمیدونستم ولی جین هیونگ یه چیز هایی بهم یاد داده بود(بچه ها جین هم اینجا دوست صمیمی کوک بود)
بعد اینکه همه چیز رو آماده کردم رو میز چیدم و رفتم بالا تا یونا رو بیدار کنم رفتم تو اتاق و آروم صداش زدم و سرشو نوازش کردم
+عسلم بیدار شو
_یکم دیگه بخوابم لطفا
+نه نمیشه دیگه چقدر خوابالو شدی بیدار شو دیگه زندگیم
_خیلی خب باشه
از زبان یونا:
آروم بلند شدم و چشامو مالیدم و رفتم صورتمو شستم و موهامو شونه زدم لباسمو هم عوض کردم و کوک دستمو گرفت و رفتیم پایین میز صبحونه آماده بود
+خودم آماده کردماااا
_واقعا؟؟؟
+اره خب چیه مگه
_کی فکرشو میکرد تو یه روز آشپزی کنی واییی جرررر دوست دارم بادیگاردا در حال آشپزی ببیننت
+میشه حالا اینقدر تیکه نندازی
_نه ناراحت نشو عشقم دارم باهات شوخی میکنم
رفتم و بغلش کردم
+اشکالی نداره عزیزم بیا بشین ببین چیکار کردم
_ببینم دست پخت عشقم چطوره
سر میز صبحونه نشستیم و با هم صبحونه خوردیم و سر میز کلی با هم حرف زدیم و شوخی کردیم.......
۵۰.۸k
۲۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.