part 17 وقتی عاشق پسر عموت شدی
part 17 وقتی عاشق پسر عموت شدی
part 17
(ویو لونا)
(حوصله ندارم تعریف کنم لباس خریدن)
_لونا کشنت نیست
+چرا خیلی گشنمه
_پس بیا بریم رستوران
+باشه
با تهیونگ رفتیم داخل رستوران نشستیم رو صندلی مه گارسون اومد
@چی میل دارین
+من دوکبوکی
_منم همنیطور
@چشم الان میارم
گارسون رفت
_خب لونا کی میخوای به مامانت بگی ما باهمیم
+نمیدونم
_اونا باید بلاخره بدونن ما باهمیم
+باشه
گارسون اومد غذا اورد من و تهیونگ مشغول خوردن شدیم بعد چند مین غذامون تموم شد از رستوران اومدیم بیرون سوار ماشین شدیم بین راه هیچ حرف ردو بدل نشد که رسیدم عمارت پیاده شدیم رفتیم داخل عمارت تهیونگ رفت داخل اتاق من رفتم دنبالش رفتم داخل اتاق تهیونگ که دیدم داره با تلفن حرف میزنه که منو دیدم قعط کرد
_ممم.. مامانم بود گفت فردا برمیگردیم
+اهان
_خب بیا تو
رفتم تو نشستم رو تخت
+تهیونگ
_جانم
+یعنی دیگه نمی تونیم همو ببینیم
_چرا میبینیم همو
+تهیونگ من دیگه نمی تونم تحمول کنم
_باید تحمول کنی
+باشه
part 17
(ویو لونا)
(حوصله ندارم تعریف کنم لباس خریدن)
_لونا کشنت نیست
+چرا خیلی گشنمه
_پس بیا بریم رستوران
+باشه
با تهیونگ رفتیم داخل رستوران نشستیم رو صندلی مه گارسون اومد
@چی میل دارین
+من دوکبوکی
_منم همنیطور
@چشم الان میارم
گارسون رفت
_خب لونا کی میخوای به مامانت بگی ما باهمیم
+نمیدونم
_اونا باید بلاخره بدونن ما باهمیم
+باشه
گارسون اومد غذا اورد من و تهیونگ مشغول خوردن شدیم بعد چند مین غذامون تموم شد از رستوران اومدیم بیرون سوار ماشین شدیم بین راه هیچ حرف ردو بدل نشد که رسیدم عمارت پیاده شدیم رفتیم داخل عمارت تهیونگ رفت داخل اتاق من رفتم دنبالش رفتم داخل اتاق تهیونگ که دیدم داره با تلفن حرف میزنه که منو دیدم قعط کرد
_ممم.. مامانم بود گفت فردا برمیگردیم
+اهان
_خب بیا تو
رفتم تو نشستم رو تخت
+تهیونگ
_جانم
+یعنی دیگه نمی تونیم همو ببینیم
_چرا میبینیم همو
+تهیونگ من دیگه نمی تونم تحمول کنم
_باید تحمول کنی
+باشه
۱۱.۸k
۱۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.