ابنبات ترش. پارت 24
جین همین طور داشت بهم غر می زد
جیهوپ از حرص همون بهتر که چیزی نمی گفت ،چون اگر دهنش باز می شد با این حجم حرصی د۰که داشت احتمالا هیچ جوری نمی شد جمعش کرد.
جین: جیهوپ همین امروز با این دختره معمولی قطع رابطه کن
،خودم برات دختر رئیس جمهور ایتالیا و فرانسه و کره رو میارم ،از هرکدوم خوشت اومد انتخاب کن.
جیهوپ دیگه خواست دهنش باز بشه ولی بهش اشاره کردم که ساکت باشه.
دیگه صبرم تموم شد.
گفتم : ببخشید جین ولی چطور جرعت می کنی که اینا رو توی روی خودم بگی؟
اصلا فکر کردی حرفا می تونن چه سلاحی باشن؟
فکر کردی فقط چون پولداری می تونی هرچیزی بگی؟
تو حتی به برادرت اجازه نمی دی که خودش آدم های دور و برش رو انتخاب کنه.
جین بلند شد و یکی خوابوند تو صورتم
جین : تو حق نداری به من بخوای نکته های زندگی یاد بدی
کسی که حتی نمی تونه یه شغل درست درمون داشته باشه نمی تونه راجب خوبی های زندگی حرف بزنه.
تو حتی شده یک بار بتونی عین آدم زندگی کنی؟تو فقط می خوای مثل زالو، پول های داداشم رو بخوری.
از آدمای پر رویی مثل شما حالم به هم می خوره.
جیهوپ دیگه از عصبانیت رگ های دستش ورم کرده بود و دیگه اونم وارد عمل شد
جیهوپ: اگر تو از یه روش زندگی لذت می بری دلیل نمیشه زندگیت بی نقص باشه.
زندگی خودم برای خودم عالیه درسته شبیه تو نیست ولی در عوض پر از عشقه
چیزی که پدر و مادرمون نتونستن به تو انگار یاد بدن حسش کنی تو تنها چیزی که حس می کنی قدرت مقام و پوله.چ
بعد دست منو گرفت : من ا/ت رو دوست دارم و تا تهش باهاشم.
( خداروشکر این فقط یه فیکه و جین واقعی مثل فرشته است و خیلی مهربونه.)
جین که بهش بر خورده بود بلند شد و از خونه رفت بیرون
در که بسته شد صدای کف زدن رو شنیدیم
یونگی داشت دست می زد
توی دستاش هم پفیلا بود
یونگی: عجب زوج قوی ای
تونستین از پس جین بر بیاین
واقعا دعواتون رو میشه یه فیلم سینمایی اکشن دو ساعته کرد.
رو به من کرد : زن داداش کارت حرف نداشت
یونگی : جیهوپ حالا می خوای چیکار کنی؟
جیهوپ:نمی دونم ،ولی جین دو روزه دوباره غروره عزیزش بر میگرده ناراحتش نیستم.
یونگی: پس بیاین یه فیلم ترسناک بزاریم ببینیم.
دعواتون و غر زدن های جین اینقدر طول کشیده که شب شد.
گفتم : وای نه ،باید به تهیونگ می گفتم که دوشب نمیام خونه و امروزم دیر میام .
یونگی گوشیم رو بالا گرفت،نگران نباش زد داداش،هک کردن گوشیت آسون بود .
(یونگی لقبی میگه وگرنه تو داستان داداش جیهوپ نیست)
بهش هم دیروز هم امروز گفتم.
فقط یکم از دستت عصبانی بود که چرا زود تر نگفتی.
حالا بیاین فیلم ترسناک ببینیم.
من کلی ذوق کردم
ولی جیهوپ خیلی پایه به نظر نمی رسید
ولی دستش رو کشیدم و هر ۳ تا روی مبل نشستیم
جیهوپ: بچها میشه نکنیم؟
اخه چرا باید خودمون رو الکی بترسونیم؟
جیهوپ از حرص همون بهتر که چیزی نمی گفت ،چون اگر دهنش باز می شد با این حجم حرصی د۰که داشت احتمالا هیچ جوری نمی شد جمعش کرد.
جین: جیهوپ همین امروز با این دختره معمولی قطع رابطه کن
،خودم برات دختر رئیس جمهور ایتالیا و فرانسه و کره رو میارم ،از هرکدوم خوشت اومد انتخاب کن.
جیهوپ دیگه خواست دهنش باز بشه ولی بهش اشاره کردم که ساکت باشه.
دیگه صبرم تموم شد.
گفتم : ببخشید جین ولی چطور جرعت می کنی که اینا رو توی روی خودم بگی؟
اصلا فکر کردی حرفا می تونن چه سلاحی باشن؟
فکر کردی فقط چون پولداری می تونی هرچیزی بگی؟
تو حتی به برادرت اجازه نمی دی که خودش آدم های دور و برش رو انتخاب کنه.
جین بلند شد و یکی خوابوند تو صورتم
جین : تو حق نداری به من بخوای نکته های زندگی یاد بدی
کسی که حتی نمی تونه یه شغل درست درمون داشته باشه نمی تونه راجب خوبی های زندگی حرف بزنه.
تو حتی شده یک بار بتونی عین آدم زندگی کنی؟تو فقط می خوای مثل زالو، پول های داداشم رو بخوری.
از آدمای پر رویی مثل شما حالم به هم می خوره.
جیهوپ دیگه از عصبانیت رگ های دستش ورم کرده بود و دیگه اونم وارد عمل شد
جیهوپ: اگر تو از یه روش زندگی لذت می بری دلیل نمیشه زندگیت بی نقص باشه.
زندگی خودم برای خودم عالیه درسته شبیه تو نیست ولی در عوض پر از عشقه
چیزی که پدر و مادرمون نتونستن به تو انگار یاد بدن حسش کنی تو تنها چیزی که حس می کنی قدرت مقام و پوله.چ
بعد دست منو گرفت : من ا/ت رو دوست دارم و تا تهش باهاشم.
( خداروشکر این فقط یه فیکه و جین واقعی مثل فرشته است و خیلی مهربونه.)
جین که بهش بر خورده بود بلند شد و از خونه رفت بیرون
در که بسته شد صدای کف زدن رو شنیدیم
یونگی داشت دست می زد
توی دستاش هم پفیلا بود
یونگی: عجب زوج قوی ای
تونستین از پس جین بر بیاین
واقعا دعواتون رو میشه یه فیلم سینمایی اکشن دو ساعته کرد.
رو به من کرد : زن داداش کارت حرف نداشت
یونگی : جیهوپ حالا می خوای چیکار کنی؟
جیهوپ:نمی دونم ،ولی جین دو روزه دوباره غروره عزیزش بر میگرده ناراحتش نیستم.
یونگی: پس بیاین یه فیلم ترسناک بزاریم ببینیم.
دعواتون و غر زدن های جین اینقدر طول کشیده که شب شد.
گفتم : وای نه ،باید به تهیونگ می گفتم که دوشب نمیام خونه و امروزم دیر میام .
یونگی گوشیم رو بالا گرفت،نگران نباش زد داداش،هک کردن گوشیت آسون بود .
(یونگی لقبی میگه وگرنه تو داستان داداش جیهوپ نیست)
بهش هم دیروز هم امروز گفتم.
فقط یکم از دستت عصبانی بود که چرا زود تر نگفتی.
حالا بیاین فیلم ترسناک ببینیم.
من کلی ذوق کردم
ولی جیهوپ خیلی پایه به نظر نمی رسید
ولی دستش رو کشیدم و هر ۳ تا روی مبل نشستیم
جیهوپ: بچها میشه نکنیم؟
اخه چرا باید خودمون رو الکی بترسونیم؟
۹.۵k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.