وانشات تهیونگ
پارت17 blackpinkfictions
2 ماه بعد
«لیسا»
لباس مشکی جذبمو پوشیدم و رژ قرمز جیغمم زدم خط چشم نازکی هم کشیدم تا از سادگی در بیام
هوپی نگام کرد- زیاد آرایش نکردی؟؟ نمیخوام اون پسرا هرزه هی ..نگات کنن
رفتم سمتش- هی هی هی ببین کی داره به کی میگه تو مراقب ..باش اون دخترای هرزه ندزنت
امشب تولد جنی بود و سوهو میخواست سوپرایزش کنه.. وقت ..اتفاقای خوب تو زندگی جنی بود
سوار ماشینی که هوسوک تازه خریده بود شدیم یه ماشین فراری ..آخرین سیستم که تو استایل من بود
.. بریم که بترکونیم
رفتیم تو همه اومده بودن
تهیونگ و بعد 2 هفته دیدم تازگیا رابطمون باهم بهتر شده با یه دختر لوند داشت حرف میزد۰۰
..هه
رفتیم پیش سوهو- چطوری سوهو؟
خنده ای کرد- عالیم
هوسوک که با سوهو آشنا شده بود گفت- هیونگ گل کاشتی برای خواهرت
س
.سوهو لبخندی زد- باید بخنده باید بشه خواهر همیشگیم
.رو به هوسوک گفتم- خدا شانس بده،ماام داداش داریم
صدای خنده سوهو بلند شد- اتفاقا هوپی خیلی برادر خوبیه برا تو
هوپی تایید کرد- البته که هستم،ولی کو کسی که قدرمو بدونه
آره خب،همه چی تمومی
...یه نفر بدو بدو اومد طرفمون و گفت جنی اومد
..چراغارو خواموش کردیم
یهو اومد تو- اوپا کجایی؟
..یهو چراغا روشن شد همه باهم براش آهنگ تولد خوندیم
..جنی متحیر مونده بود
..چشماش اشکی شده بودو همونجور دوید سمت سوهو- عاشقتم اوپا
..سوهو سرش و بوسید- تولدت مبارک دونسنگم
.. بعد همه براش دست زدن
..جنی به کمک یکی از خدمتکارا رفت تا لباسش و عوض کنه
..حواسم به تهیونگ بود که خنثی به اتفاقا نگاه میکرد
کاش می دونستی آتیشی که تو دلم به پا کردی هیچ جوری خاموش ..نمیشه
یهو برگشت سمتم و چشم تو چشم شدیم
..انگار که تو کل مهمونی منو ندیده باشه
..نگاهمو ازش نگرفتم و رفتم سمتش
..اخم کرده بود
.با خنده- سلام جناب رئیس
اولین چیزی که از دهنش در اومد این بود- این چه وضعیه؟؟
پیش اون دختره منو خراب کرده بود و این یعنی ته حقارت.. این مرد بلد نبود هرکجا چطور رفتار کنه . حیف که من عاشقش همینش شده ..بودم
لباس من پوشش منه جناب رئیس.. نمیدونستم که رو پوشش ..کارمنداتونم حساسین
اومد جلو با لبخند ساختگی دم گوشم گفت- لیسا برو این ..لعنتیو عوض کن
ا اینجوریه؟
ببخشید جناب رئیس که اینو میگم ولی تو مهمونی هم رئیسمین؟
صدای دندوناشو میشنیدم که از حرص رو هم میسابید- حاضر جوابیت بازم گل کرده.. برو یه چیزی رو این بپوش و اون رژ زهرماریتو پاک کن
..خوبه.. به هدفم خیلی نزدیک شدم
کیم تهیونگ سه ماهه زندگیمو ازم گرفتی و شدی زندگیم و ..خودت خبر نداری
..امشب باید به هدفم برسم
..یا منو میخوای یا نمیخوای
.
.
.
.
#اصکی پیگرد ناموسی دارد
#منحرفم باشیم
# نظر بدیم
#گشاد نباشیم
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نرههههه
2 ماه بعد
«لیسا»
لباس مشکی جذبمو پوشیدم و رژ قرمز جیغمم زدم خط چشم نازکی هم کشیدم تا از سادگی در بیام
هوپی نگام کرد- زیاد آرایش نکردی؟؟ نمیخوام اون پسرا هرزه هی ..نگات کنن
رفتم سمتش- هی هی هی ببین کی داره به کی میگه تو مراقب ..باش اون دخترای هرزه ندزنت
امشب تولد جنی بود و سوهو میخواست سوپرایزش کنه.. وقت ..اتفاقای خوب تو زندگی جنی بود
سوار ماشینی که هوسوک تازه خریده بود شدیم یه ماشین فراری ..آخرین سیستم که تو استایل من بود
.. بریم که بترکونیم
رفتیم تو همه اومده بودن
تهیونگ و بعد 2 هفته دیدم تازگیا رابطمون باهم بهتر شده با یه دختر لوند داشت حرف میزد۰۰
..هه
رفتیم پیش سوهو- چطوری سوهو؟
خنده ای کرد- عالیم
هوسوک که با سوهو آشنا شده بود گفت- هیونگ گل کاشتی برای خواهرت
س
.سوهو لبخندی زد- باید بخنده باید بشه خواهر همیشگیم
.رو به هوسوک گفتم- خدا شانس بده،ماام داداش داریم
صدای خنده سوهو بلند شد- اتفاقا هوپی خیلی برادر خوبیه برا تو
هوپی تایید کرد- البته که هستم،ولی کو کسی که قدرمو بدونه
آره خب،همه چی تمومی
...یه نفر بدو بدو اومد طرفمون و گفت جنی اومد
..چراغارو خواموش کردیم
یهو اومد تو- اوپا کجایی؟
..یهو چراغا روشن شد همه باهم براش آهنگ تولد خوندیم
..جنی متحیر مونده بود
..چشماش اشکی شده بودو همونجور دوید سمت سوهو- عاشقتم اوپا
..سوهو سرش و بوسید- تولدت مبارک دونسنگم
.. بعد همه براش دست زدن
..جنی به کمک یکی از خدمتکارا رفت تا لباسش و عوض کنه
..حواسم به تهیونگ بود که خنثی به اتفاقا نگاه میکرد
کاش می دونستی آتیشی که تو دلم به پا کردی هیچ جوری خاموش ..نمیشه
یهو برگشت سمتم و چشم تو چشم شدیم
..انگار که تو کل مهمونی منو ندیده باشه
..نگاهمو ازش نگرفتم و رفتم سمتش
..اخم کرده بود
.با خنده- سلام جناب رئیس
اولین چیزی که از دهنش در اومد این بود- این چه وضعیه؟؟
پیش اون دختره منو خراب کرده بود و این یعنی ته حقارت.. این مرد بلد نبود هرکجا چطور رفتار کنه . حیف که من عاشقش همینش شده ..بودم
لباس من پوشش منه جناب رئیس.. نمیدونستم که رو پوشش ..کارمنداتونم حساسین
اومد جلو با لبخند ساختگی دم گوشم گفت- لیسا برو این ..لعنتیو عوض کن
ا اینجوریه؟
ببخشید جناب رئیس که اینو میگم ولی تو مهمونی هم رئیسمین؟
صدای دندوناشو میشنیدم که از حرص رو هم میسابید- حاضر جوابیت بازم گل کرده.. برو یه چیزی رو این بپوش و اون رژ زهرماریتو پاک کن
..خوبه.. به هدفم خیلی نزدیک شدم
کیم تهیونگ سه ماهه زندگیمو ازم گرفتی و شدی زندگیم و ..خودت خبر نداری
..امشب باید به هدفم برسم
..یا منو میخوای یا نمیخوای
.
.
.
.
#اصکی پیگرد ناموسی دارد
#منحرفم باشیم
# نظر بدیم
#گشاد نباشیم
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نرههههه
۱۲۹.۳k
۱۴ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.