عشق در نگاه اول پارت 3
رفتم کنار اون دختر نشستم ا/ت: سلام من کیم ا/ت هستم از آشنایی باهات خوشبختم کوک: همچنین ا/ت: مدادتو در بیار کوک: چرا ا/ت: امتحان ریاضی داریم کوک: چی ؟؟؟من نمیدونستم بهم خبر نداده بودن اشکال نداره چون روز اولمه معلم چیزی نمیگه. ا/ت: باشه هرجور راحتی معلم وارد کلاس شد و گفت آماده باشید امتحان شروع شد کوک بلند شد و رو به معلم گفت من دانش آموز جدید هستم خبر نداشتم میتونین واسه منو فردا بگیرید معلم بهش گفت باشه و کوک نشست سره جاش خوشبحالش الان امتحان نمیده معلم برگه هارو بهمون داد ورفت کنار میزش وایستاد کوک هم کنارم داشت گوشی بازی میکرد سرم رو بردم تو برگه. (کوک ویو: وقتی داشت امتحان مینوشت یواشکی ازش عکس گرفتم اون خیلی زیبا بود همینجوری غرق زیباییش شده بودم که به پام زد وگفت خواهش میکنم تو این سوال کمکم کن برات جبران میکنم قول میدم هرچی گفتی بگم چشم خواهش میکنم یک لبخند زدم بهش و گفتم هرچی ؟؟؟بهم گفت آره هرچی شروع کردم به جواب دادن اون سوال البته یواشکی تا معلم نفهمه بعد از تموم شدن امتحان زنگ تفریح خورد چند تا پسر کنارم وایستادن وگفتند تو بسکتبال بلدی بهشون گفتم توش استادم گفتن برم باهاشون بازی کنم منم قبول کردم پایان کوک ویو) ا/ت: وقتی با بچه ها رفت با خودم فکر کردم چجوری بخاطر این لطفش جبران کنم تصمیم گرفتم برم براش آب پرتغال بگیرم رفتم خریدم حدود نیم ساعت بعد بازیشون تموم شد توی سالن ورزش تنها بود رفتم کنارش و آبمیوه رو بهش دادم و گفتم بابت تقلب ممنونم بعد با صدای جذابش بهم گفت مگه قرار نبود من هرچی بخوام همون بشه بعد بهش گفتم حالا اینو بگیر هرچی ام خواستی بهت میدم یهو با حرفی که زد شکه شدم ....
۹.۹k
۰۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.