<Part 1>
<Part 1>
نزدیک غروب خورشید بود.
طراحی بینظیر خونه طوری بود که بهترین ویوهارو رو میشد در طول شبانه روز دید.از طلوع دلپذیر تا غروب دل انگیزش.
پنجره های بلند،پرده هایی به رنگ های روشن و طرح های ساده اما شیک،طرح مدرن دکوراسیون داخلی خونه و اتاق ها،تابلوهایی که اثر همسر هنرمندش با دقت و خلاقت فراوانی به دیوارهای نصب شده بودن باعث هرچه به دل نشین تر و زیباتر بودن خونه ،بود.
در حال آماده کردن نسکافه تو آشپزخونه سیاه و سفیدش بود که با نوتیف گوشیش فنجان به دست،به سمت گوشی رفت.
با دیدن پیامی که از طرف مرد مورد علاقه ش بود، گوشه لب هاش به آرومی بالا رفت اما مدت زیادی طول نکشید که بخاطر داغ بودن جرعه ای از نسکافه ای که نوشیده بود ،اخم تصنعی جای اونو گرفت.
با گذاشتن فنجان روی میز ،به سمت اتاق مشترکشون رفت تا خودش رو برای محتوای اون پیام آماده کنه.
دوش کوتاه آب سردی رو به یک حمام طولانی ترجیح داد چون دیشب با تموم شدن زمان پریودیش یه حمام به نسبت طولانی رو با همسرش شریک شد.
.
با بازشدن در برقی پارکینگ ماشین مدل بالای شاسی بلند سیاهرنگشو گوشه ای پارک کرد و با لبخند مستطیلیش که ردیف دندونای بالا و پایینشو اشکار میکرد به سمت در ورودی خونهشون حرکت کرد.
با واردشدن به راهرویی که به سمت پذیرایی منتهی میشد، فهمید هانای عزیزش تو حمومه.
تو دلش زمزمه کرد:"چه شبی بشه امشب کوچولوی من"
و با نیشخند معناداری به سمت اتاقشون قدم برداشت.
خب بفرمایید اینم هدیه من به شما هر چند اونایی که بودین دیگه نیستین...🙂
به روم نیارید میدونم بده،بگید ادانه بدم یا نه؟🥲
#فیک#تهیونگ#سناریو#بی_تی_اس
نزدیک غروب خورشید بود.
طراحی بینظیر خونه طوری بود که بهترین ویوهارو رو میشد در طول شبانه روز دید.از طلوع دلپذیر تا غروب دل انگیزش.
پنجره های بلند،پرده هایی به رنگ های روشن و طرح های ساده اما شیک،طرح مدرن دکوراسیون داخلی خونه و اتاق ها،تابلوهایی که اثر همسر هنرمندش با دقت و خلاقت فراوانی به دیوارهای نصب شده بودن باعث هرچه به دل نشین تر و زیباتر بودن خونه ،بود.
در حال آماده کردن نسکافه تو آشپزخونه سیاه و سفیدش بود که با نوتیف گوشیش فنجان به دست،به سمت گوشی رفت.
با دیدن پیامی که از طرف مرد مورد علاقه ش بود، گوشه لب هاش به آرومی بالا رفت اما مدت زیادی طول نکشید که بخاطر داغ بودن جرعه ای از نسکافه ای که نوشیده بود ،اخم تصنعی جای اونو گرفت.
با گذاشتن فنجان روی میز ،به سمت اتاق مشترکشون رفت تا خودش رو برای محتوای اون پیام آماده کنه.
دوش کوتاه آب سردی رو به یک حمام طولانی ترجیح داد چون دیشب با تموم شدن زمان پریودیش یه حمام به نسبت طولانی رو با همسرش شریک شد.
.
با بازشدن در برقی پارکینگ ماشین مدل بالای شاسی بلند سیاهرنگشو گوشه ای پارک کرد و با لبخند مستطیلیش که ردیف دندونای بالا و پایینشو اشکار میکرد به سمت در ورودی خونهشون حرکت کرد.
با واردشدن به راهرویی که به سمت پذیرایی منتهی میشد، فهمید هانای عزیزش تو حمومه.
تو دلش زمزمه کرد:"چه شبی بشه امشب کوچولوی من"
و با نیشخند معناداری به سمت اتاقشون قدم برداشت.
خب بفرمایید اینم هدیه من به شما هر چند اونایی که بودین دیگه نیستین...🙂
به روم نیارید میدونم بده،بگید ادانه بدم یا نه؟🥲
#فیک#تهیونگ#سناریو#بی_تی_اس
۳.۹k
۱۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.