You love a vampire part 4 (4)
دستو پاش بسته بود و توی یه اتاق بدون شمع حبس بود . آروم چشماشو باز کرد و از جایی که بود وحشت کرد . شیومین و
لوهیون با یه شمع وارد اتاق شدن . لیلی از شدت ترس قلبش تند تند میزد
_شماها کی هستین؟.....برای چی منو اینجا اوردین؟؟
شیومین: بهتره ساکت باشی وگرنه خونت پای خودته بچه جون
لیلی اشکش ریخت و شروع به گریه کرد .
توی دلش: تائو...تو کجایی؟
🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷
تائو با سرعت با اسبش به سمت جنگل میرفت . حتی باعث شد که شاخه ی درختا به دست و صورتش بخوره و خراش کوچیکی روی دست و صورتش ایجاد شه . اما براش هیچی مهم نبود تنها چیزی که براش الان مهم بود نجات جون لیلی بود . از جنگل رد شد و به دریاچه ی یخ زده رسید . اونور دریاچه کلبه ی کوچیک و قدیمی و بود . اسبش و همونجا به شاخه بست و به سمت دریاچه قدم برداشت میترسید که یخ ها بشکنن ..تا وسط دریا چه رفت
تائو: لیلی؟؟...لیلی؟؟
با دیدن کلبه فهمید که اونجا کسیه
تائو: هیییی....پرنسس رو تحویل بدین....میدونم که اونجایین
شیومین باشنیدن صدای تائو شمشیرشو برداشت
لوهیون: هی بلند شو
_نههه ولم کن
شیومین لیلی رو از موهاش گرفت و در کلبه رو باز کرد . تائو با دیدن لیلی اشک تو چشماش جمع شد
_....تائو!😢...کمکم کن
شیومین: یه قدم جلو بیای پرنسس مرده....عقب وایسا
تائو: هرگز!
شمشیرش رو در اورد سمت شیومین حمله کرد . شیومین هم به سمت تائو حمله کرد و با تائو شروع به جنگیدن کردن
_تائوووووووو
لوهیون زد پشت زانوی لیلی که بشینه
لوهیون: ساکت باش!
لیلی گریه میکرد و نگران تائو بود...تائو با شیومین میجنگید . شیومین چرخید و گولش زد و با شمشیر ضربه ای به سینه ی تائو زد و زخمی شد . تائو شمشیر از دستش افتاد و نشست رو زمین
شیومین: چیشده شوالیه؟؟زخمی شدی؟؟؟
تائو جواب نداد و ناله میکرد
_😢😭تائووووو
شیومین کنار رفت لوهیون نگاهی به لیلی انداخت زیر لب بهش ببخشید گفت و تائو رو با جادو بلند کرد دستش رو مشت کرد و قسمتی از دریاچه شکست . همونجوری وایساده بود
شیومین: زودباش دیگه معطل نکن
لوهیون دلش نمیومد این کارو با عشقی که قرار بود بهم برسن بکنه اما...چاره ی دیگه ای نداشت تائو انداخت تو دریاچه
_تائووووووو نههههههههههههههه
تائو توی آب کم کم داشت غرق میشد . بخاطر زخمش درد داشت و کم کم بیهوش شد
شیومین: دریچه دریاچه رو ببند
لوهیون فکری به سرش زد خودشو انداخت زمین و غر غر کرد
لوهیون: دیگه نمیتونم قدرت منم اندازه ای داره اون خودش اونجا میمیره بیا بریم...بعدم هوا انقدر سرده که زود یخ میزنه
_شماها کی هستین؟.....برای چی منو اینجا اوردین؟؟
شیومین: بهتره ساکت باشی وگرنه خونت پای خودته بچه جون
لیلی اشکش ریخت و شروع به گریه کرد .
توی دلش: تائو...تو کجایی؟
🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷
تائو با سرعت با اسبش به سمت جنگل میرفت . حتی باعث شد که شاخه ی درختا به دست و صورتش بخوره و خراش کوچیکی روی دست و صورتش ایجاد شه . اما براش هیچی مهم نبود تنها چیزی که براش الان مهم بود نجات جون لیلی بود . از جنگل رد شد و به دریاچه ی یخ زده رسید . اونور دریاچه کلبه ی کوچیک و قدیمی و بود . اسبش و همونجا به شاخه بست و به سمت دریاچه قدم برداشت میترسید که یخ ها بشکنن ..تا وسط دریا چه رفت
تائو: لیلی؟؟...لیلی؟؟
با دیدن کلبه فهمید که اونجا کسیه
تائو: هیییی....پرنسس رو تحویل بدین....میدونم که اونجایین
شیومین باشنیدن صدای تائو شمشیرشو برداشت
لوهیون: هی بلند شو
_نههه ولم کن
شیومین لیلی رو از موهاش گرفت و در کلبه رو باز کرد . تائو با دیدن لیلی اشک تو چشماش جمع شد
_....تائو!😢...کمکم کن
شیومین: یه قدم جلو بیای پرنسس مرده....عقب وایسا
تائو: هرگز!
شمشیرش رو در اورد سمت شیومین حمله کرد . شیومین هم به سمت تائو حمله کرد و با تائو شروع به جنگیدن کردن
_تائوووووووو
لوهیون زد پشت زانوی لیلی که بشینه
لوهیون: ساکت باش!
لیلی گریه میکرد و نگران تائو بود...تائو با شیومین میجنگید . شیومین چرخید و گولش زد و با شمشیر ضربه ای به سینه ی تائو زد و زخمی شد . تائو شمشیر از دستش افتاد و نشست رو زمین
شیومین: چیشده شوالیه؟؟زخمی شدی؟؟؟
تائو جواب نداد و ناله میکرد
_😢😭تائووووو
شیومین کنار رفت لوهیون نگاهی به لیلی انداخت زیر لب بهش ببخشید گفت و تائو رو با جادو بلند کرد دستش رو مشت کرد و قسمتی از دریاچه شکست . همونجوری وایساده بود
شیومین: زودباش دیگه معطل نکن
لوهیون دلش نمیومد این کارو با عشقی که قرار بود بهم برسن بکنه اما...چاره ی دیگه ای نداشت تائو انداخت تو دریاچه
_تائووووووو نههههههههههههههه
تائو توی آب کم کم داشت غرق میشد . بخاطر زخمش درد داشت و کم کم بیهوش شد
شیومین: دریچه دریاچه رو ببند
لوهیون فکری به سرش زد خودشو انداخت زمین و غر غر کرد
لوهیون: دیگه نمیتونم قدرت منم اندازه ای داره اون خودش اونجا میمیره بیا بریم...بعدم هوا انقدر سرده که زود یخ میزنه
۴.۹k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.