پنج پارتی پارت دو
+ به تو چه؟ - معلومه ازدواج کردی مگه چجوری بچه داری + نامجونا بس کن من ازدواج نکردمممم عصبانیم کرده بود - اگه ازدواج نکردی بچه کیه؟ نکنه ..... وای فکرکنم فهمید سرمو انداختم پایین - ا.ت لورا دختر منه؟ سکوت کرده بودم - چجوری بهم نگفتی چجوری؟ + نمیخواستم زندگیتو خراب کنم... فلش بک سه سال پیش : از زبون ا.ت: روی تختم دراز کشیده بودم و به عکسای خودم و نامجون نگاه میکردم و اشک میریختم صدای در اومدبلند شدمو درو باز کردم . نامجون مست مست بود اشکامو پاک کردم + نامحونا اینجا چیکار میکنی ؟ - ا.ت عاشقتم و لباشو گذاشت روی لبام شکه شدم هولش دادم اما تکون نخورد . بعد جدا شد - امشب برای من باش + نامجونا تو مستی - ا.ت خواهش میکنم وقتی خواهششو دیدم سرمو تکون دادم و اون شب من باکرگیمو از دست دادم . پایان فلش بک : - زندگی من با مین سو خراب بود ا.ت خراب بود + ولی شما که عاشق هم بودین .... - نبودیم نبودیم .حتی اگه عاشق هم بودیم باید بهم میگفتی من حق داشتم بدونم بچه دارم میخوام ببینمش ا.ت میخوام دخترمو ببینم + نامجونا زندگیمون و بهم نریز خواهش میکنم - میخوام دخترمو ببینم میفهمی؟ + نامجونا ... - همین که گفتم + نامجونا وقتی که ازدواج میکردی و از من جدا شدی بخاطر اون چرا به فکر الانش نبودی ها؟ - ا.ت اون جریان داره تو قضیشو نمیدونی + برعکس همه چیشو هم میدونم پس سعی نکن توجیهش کنی دیگه گذشت ... نامجون سکوت کرده بود . بعد چند دقیقه سرمم تموم شد . پرستار اومد و سرمم رو در آورد از روی تخت بلند شدم سرم گیج میرفت . تعادلمو از دست دادم خواستم بیوفتم که منو گرفت . - ا.ت تو حالت خوب نیست .+ خوبم ازش جدا شدم بازم خواستم راه برم که باز تعادلمو از دست دادم که باز منو گرفت و بلندم کرد + چیکار میکنی ولم کن - لجبازی نکن . دیگه حرفی نزدم منو برد و سوار ماشینش کرد .کمربندمو بست . + مطمئنی میخوای لورا رو ببینی ؟ - ا.ت دخترمو میخوام ببینم بعد این همه سال پنهان کاریت میفهمی؟ + باش . - ادرسو بده .ادرسو بهش دادم .بعد بیست دقیقه رسیدیم .ماشینشو پارک کرد . پیاده شدو دستمو گرفت کمکم کرد . کلیدمو از توی کیفم در آوردم و دادم به نامجون کمکم کرد برم داخل . بعد در خونه رو زدم یونا درو باز کرد خواست بهم فحش بده که حرف توی دهنش ماسید . صدای خنده های لورا اومد ° اوما اومد؟ یونا رفت کنار وارد خونه شدم . یونا داشت با تعجب نگاه من و نامجون میکرد سلام کردم بهش .°. اوماا این اجوشی کیه؟ + این آقا کمکم کرد بیام یه غریبس . ازش جدا شدم . + یونا بیا کمکم کن .یونا اومد و دستمو گرفت. نگاهی به نامجون انداختم به لورا زل زده بود. داخل چشماش اشک جمع شد .
۲۴.۳k
۰۳ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.