پارت1:سهون:هوی هوی کریس بلند شو!با توام پاشو دیگه.چه قدر
پارت1:سهون:هوی هوی کریس بلند شو!با توام پاشو دیگه.چه قدر میخوابی بست نشد؟؟
کریس:وای!وای که چه قدر داد و بیداد میکنی ینی تو نمیشه یه روز مارو سگ خواب نکنی؟؟؟چرا نمیزاری کپه مرگمو بزارم...؟؟
سهون:بابا من به کی بگم گرسنمه؟؟
کریس:به من چه برو به دی او یا لی بگو...
سهون:اونا خونه نیستن...پاشو کریس..
کریس:تا عو به جا اینکه اینقدر به خودت چیز میز بمالی بیا منو از دست این سهون نجات بده...
(تاعو هم اصن به رو خودش نیاورد)
کریس:هوی با توامااااا...
تاعو:چرا نمیزاری تمرکز بگیرم؟یه لحظه حرف نزنی نمیشه؟
کریس یه قیافه ای به خودش گرفت و گفت:عجیبا غریبا مگه این کارم تمرکز لازم داره؟
تاعو:اره داره...
سهون سرشو برد بالا و گفت:خدایا من به درگاه تو چه گناهی کردم که گیر این چلمنگا افتادم؟
کریس:خب دیه برو تو اتق با خدات حرف بزن من میخوام بخوابم...
سهون خب گرسنمه من...
کریس:خب به من چه ربطی داره؟من اصن بلد نیستم غذا درس کنم خیالت راحت شد؟
سهون:قربونت برم!فدات شم!عزیزم میدونم که دسپخت تو هم خوبه بلند شو دیه...
(همینطور داش حرف میزد که صدای خروپف کریس بلند شد)
سهون:ای بابا من از اونموقع داشتم گل لقد میکردم؟
سوهو:اری...صحیحه...
سهون:به به افتخار دادید اقا سوهو!منت بر سرمون گذاشتید...زحمت کشیدید پا بر فرق سرما گذاشتید...
سوهو:قربونت!اره خدایی خیلی زحمت کشیدم حالا هم خسته شدم برو یه لیوان آب برام بیار آی قربون دستت...
سهون قیافه تعجبی به خودش گرفت و گفت روکه رو نیس...
سوهو بی توجه به حرف سهون گف:آبش خنک باشه وگرنه باید دوباره بری برام بیاری...
سهون:نوکر بابات غلام سیاه(دیالوگ ایرانیارو کش رف)
یهو صدای تاعو اومد که گفت:اخ چشمم
سهون:اخیش دلم خنک شد...
تاعو:ابس زر زر کردید حواسم پرت شد گند زدم...
سهون:تاتو باشی اینقدر جلو آیینه به خودت چیز میز نمالی...
(سوهو هدفونشو که از گردنش اویزون بود و گذاشت رو گوشاش و طبق معمول میخواست اهنگ گوش بده)
تاعو ادای گریه کردنو در اورد و گف:وای حالا چه گلی به سرم بریزم؟؟؟
سهون:گل رس هم با کیفیته هم چسبندگیش بالاس...
تاعو:/
اینم قسمت اوله داستان چرته من
کریس:وای!وای که چه قدر داد و بیداد میکنی ینی تو نمیشه یه روز مارو سگ خواب نکنی؟؟؟چرا نمیزاری کپه مرگمو بزارم...؟؟
سهون:بابا من به کی بگم گرسنمه؟؟
کریس:به من چه برو به دی او یا لی بگو...
سهون:اونا خونه نیستن...پاشو کریس..
کریس:تا عو به جا اینکه اینقدر به خودت چیز میز بمالی بیا منو از دست این سهون نجات بده...
(تاعو هم اصن به رو خودش نیاورد)
کریس:هوی با توامااااا...
تاعو:چرا نمیزاری تمرکز بگیرم؟یه لحظه حرف نزنی نمیشه؟
کریس یه قیافه ای به خودش گرفت و گفت:عجیبا غریبا مگه این کارم تمرکز لازم داره؟
تاعو:اره داره...
سهون سرشو برد بالا و گفت:خدایا من به درگاه تو چه گناهی کردم که گیر این چلمنگا افتادم؟
کریس:خب دیه برو تو اتق با خدات حرف بزن من میخوام بخوابم...
سهون خب گرسنمه من...
کریس:خب به من چه ربطی داره؟من اصن بلد نیستم غذا درس کنم خیالت راحت شد؟
سهون:قربونت برم!فدات شم!عزیزم میدونم که دسپخت تو هم خوبه بلند شو دیه...
(همینطور داش حرف میزد که صدای خروپف کریس بلند شد)
سهون:ای بابا من از اونموقع داشتم گل لقد میکردم؟
سوهو:اری...صحیحه...
سهون:به به افتخار دادید اقا سوهو!منت بر سرمون گذاشتید...زحمت کشیدید پا بر فرق سرما گذاشتید...
سوهو:قربونت!اره خدایی خیلی زحمت کشیدم حالا هم خسته شدم برو یه لیوان آب برام بیار آی قربون دستت...
سهون قیافه تعجبی به خودش گرفت و گفت روکه رو نیس...
سوهو بی توجه به حرف سهون گف:آبش خنک باشه وگرنه باید دوباره بری برام بیاری...
سهون:نوکر بابات غلام سیاه(دیالوگ ایرانیارو کش رف)
یهو صدای تاعو اومد که گفت:اخ چشمم
سهون:اخیش دلم خنک شد...
تاعو:ابس زر زر کردید حواسم پرت شد گند زدم...
سهون:تاتو باشی اینقدر جلو آیینه به خودت چیز میز نمالی...
(سوهو هدفونشو که از گردنش اویزون بود و گذاشت رو گوشاش و طبق معمول میخواست اهنگ گوش بده)
تاعو ادای گریه کردنو در اورد و گف:وای حالا چه گلی به سرم بریزم؟؟؟
سهون:گل رس هم با کیفیته هم چسبندگیش بالاس...
تاعو:/
اینم قسمت اوله داستان چرته من
۲.۷k
۰۶ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.