قبرستون
قبرستون
تک پارتی
.
.
.
علامت ا.ت:+ علامت کوک:-
+امشب سالگرد مادرمه وقتی مادرم فوت کرد پدرم منو ترک کرد و من الان تنها زندگی میکنم میخوام برم قبرستون تا با مادرم درد و دل کنم
*شب*
اماده شدم و سوار ماشین شدم.... رسیدم قبرستون و رفتم سر قبر مادرم و رو زانو هام نشسته که اشکام همینجوری سرازیر شد
*10 مین بعد*
یه صدای عجیبی از اونطرف میومد اشکام رو پاک کردم و رفتم اونجا یه اقا بود اما انگار حالش خوب نبود رفتم سمتش و گفتم:اقا حالتون خوبه؟ گفت:بله*سرد* گفتم:خ... باشه خواستم برم که دستمو گرفت و گفت:به کسی نگو منو دیدی*سرد* گفتم:چ.. چشم*ترس*
*3 سال بعد*
+امروز من یه لباس عروس زیبا به تن دارم در زدن گفتم:بله؟ نامزدم بود گفت:بریم دستمو گرفت و رفتیم داخل سالن خب اونم مثل من خانواده ای نداره(خب ازدواج کردن و رفتن خونه حوصله ندارم این چیزا رو بنویسم)
*شب*
تصمیم گرفتم اتفاق سه سال پیش رو بهش بگم رفتم سمتش و همه چیو بهش گفتم ولی اون با لهجه ی سرد و صورت عصبی گفت
-مگه بهت نگفته بودم واسه کسی تعریف نکن؟!
تک پارتی
.
.
.
علامت ا.ت:+ علامت کوک:-
+امشب سالگرد مادرمه وقتی مادرم فوت کرد پدرم منو ترک کرد و من الان تنها زندگی میکنم میخوام برم قبرستون تا با مادرم درد و دل کنم
*شب*
اماده شدم و سوار ماشین شدم.... رسیدم قبرستون و رفتم سر قبر مادرم و رو زانو هام نشسته که اشکام همینجوری سرازیر شد
*10 مین بعد*
یه صدای عجیبی از اونطرف میومد اشکام رو پاک کردم و رفتم اونجا یه اقا بود اما انگار حالش خوب نبود رفتم سمتش و گفتم:اقا حالتون خوبه؟ گفت:بله*سرد* گفتم:خ... باشه خواستم برم که دستمو گرفت و گفت:به کسی نگو منو دیدی*سرد* گفتم:چ.. چشم*ترس*
*3 سال بعد*
+امروز من یه لباس عروس زیبا به تن دارم در زدن گفتم:بله؟ نامزدم بود گفت:بریم دستمو گرفت و رفتیم داخل سالن خب اونم مثل من خانواده ای نداره(خب ازدواج کردن و رفتن خونه حوصله ندارم این چیزا رو بنویسم)
*شب*
تصمیم گرفتم اتفاق سه سال پیش رو بهش بگم رفتم سمتش و همه چیو بهش گفتم ولی اون با لهجه ی سرد و صورت عصبی گفت
-مگه بهت نگفته بودم واسه کسی تعریف نکن؟!
۴.۰k
۱۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.