دختر گوجو پارت : ۸
* گوجو که دید اوضاع خیلی خیطه،ممکنه نانامی جرش بده یهو گفت: دست جمعی بریم سفر؟
مگومی یوجی: سفر ؟
نوبارا: من پایه ام
اکینا: * دقت کردن بیشتر به چیز گوجو *
مگومی: میگم جلو بچت رو بگیر داره خیلی پایین رو نگاه میکنه
گوجو : * نگاه کردن به اکینا* اشکال نداره بچه خودمه
سوکونا: داری لوس میکنی بچه رو
* ماکی اینوماکی و مدیر یاگا و کانکوجی رفتن*
می می : وای من وقت آرایشگاه داشتم
* مگومی دوباره به جای سودا مشروب خورد *
نانامی : شت !
یوجی: بدبخت شدیم رفت
گوجو: اوه اوه * خنده شیطانی *
اکینا: خدایا به تو توکل کردیم
نوبارا: خاک بر سرم
مگومی: رز ؟
گوجو: بریم تو اتاق عشقم؟؟؟
مگومی: بریم عزیزم
* می می خیلی قاطی کرد و گفت: هوی لندهورا.. * در آوردن تبرش* این تبر رو میبینید؟؟
گوجو: نه
مگومی : ارهههه
می می : دیگه نمیبینی چون میره***
من خودم****
هوی نوبارا تو اول مگومی رو بگیر
نوبارا: چشم
نانامی تو گوجو رو بگیر
یوتا جفت پا های گوجو رو به سقف اویزون کن
یوتا : هاییی* بستن پاهای گوجو به سقف *
نانامی: * بستن دست های گوجو *
گوجو: نههههه گلط کردممممم نهههههه
مگومی: * مسته و چرت و پرت میگه *
مگومی : آهویی دارم خوشگله فرار کرده ز دستم دوریش برای خوشگله کاشکی اونو میکردم
* تابه رو برداشت زد تو پوز مگومی *
مگومی: *جیغ*
نوبارا : اوخ اوخ حتما خیلی درد داشته
یوجی: خیلی
گوجو: واییی نه جکککک
* می می سیخ رو برداشت و گفت: اینو میبینی یه جوری فرو میکنم که از نافت بزنه بیرون
سوکونا: فکر کنم امروز گوجو داره عقیم میشه
اکینا : در حال دید زدن سوکونا
گوجو: بچه از من کشیدی بیرون الان نوبت سوکوناست؟؟؟
اکینا : * دقت بیشتر روی گوجو *
سوکونا: از این بچه باید ترسید
خب چطور بود ؟؟
ببخشید یکم دیر پارت دادم مریض بودم ..
💗💗💗
مگومی یوجی: سفر ؟
نوبارا: من پایه ام
اکینا: * دقت کردن بیشتر به چیز گوجو *
مگومی: میگم جلو بچت رو بگیر داره خیلی پایین رو نگاه میکنه
گوجو : * نگاه کردن به اکینا* اشکال نداره بچه خودمه
سوکونا: داری لوس میکنی بچه رو
* ماکی اینوماکی و مدیر یاگا و کانکوجی رفتن*
می می : وای من وقت آرایشگاه داشتم
* مگومی دوباره به جای سودا مشروب خورد *
نانامی : شت !
یوجی: بدبخت شدیم رفت
گوجو: اوه اوه * خنده شیطانی *
اکینا: خدایا به تو توکل کردیم
نوبارا: خاک بر سرم
مگومی: رز ؟
گوجو: بریم تو اتاق عشقم؟؟؟
مگومی: بریم عزیزم
* می می خیلی قاطی کرد و گفت: هوی لندهورا.. * در آوردن تبرش* این تبر رو میبینید؟؟
گوجو: نه
مگومی : ارهههه
می می : دیگه نمیبینی چون میره***
من خودم****
هوی نوبارا تو اول مگومی رو بگیر
نوبارا: چشم
نانامی تو گوجو رو بگیر
یوتا جفت پا های گوجو رو به سقف اویزون کن
یوتا : هاییی* بستن پاهای گوجو به سقف *
نانامی: * بستن دست های گوجو *
گوجو: نههههه گلط کردممممم نهههههه
مگومی: * مسته و چرت و پرت میگه *
مگومی : آهویی دارم خوشگله فرار کرده ز دستم دوریش برای خوشگله کاشکی اونو میکردم
* تابه رو برداشت زد تو پوز مگومی *
مگومی: *جیغ*
نوبارا : اوخ اوخ حتما خیلی درد داشته
یوجی: خیلی
گوجو: واییی نه جکککک
* می می سیخ رو برداشت و گفت: اینو میبینی یه جوری فرو میکنم که از نافت بزنه بیرون
سوکونا: فکر کنم امروز گوجو داره عقیم میشه
اکینا : در حال دید زدن سوکونا
گوجو: بچه از من کشیدی بیرون الان نوبت سوکوناست؟؟؟
اکینا : * دقت بیشتر روی گوجو *
سوکونا: از این بچه باید ترسید
خب چطور بود ؟؟
ببخشید یکم دیر پارت دادم مریض بودم ..
💗💗💗
۷.۳k
۳۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.