دشمن قدیمی p 7
چند روز بعد:
ویو ات
کارم تموم شد داشتم میرفتم خونه که دیدم جیهوپ جلو در بیمارستان منتظره
جیهوپ:سلام ات
ات:سلام(سرد)
جیهوپ:اومدم که بابت کارهایی که تو مدرسه باهات کردم عذر خواهی کنم و اینکه ازت خواهش میکنم لطفا یه فرصت دیگه بهم بده!در واقع سه تا فرصت بهم بده که من هر بار تورو ببرم بیرون مطمئنم منو میبخشی
این.........اجازه رو بهم میدی؟
ات:دیدم خیلی داره پافشاری میکنه پس بهش یه فرصت دوباره دارم
باشه.
جیهوپ:خیلی ازت ممنونم♥️
حالا هم بریم بیرون؟ به عنوان اولین فرصت؟
ات:اممممم.........خوب...........باشه
جیهوپ:خیلی ممنون💜
و با جیهوپ رفتیم یه رستوران خیلی باکلاس
ات:تو چه رشتهای درس خوندی؟
جیهوپ: رشته $٪&"&&:٪(والا هرچی فکر کردم هیچی به ذهنم نرسید)
ات:اوهومم
جیهوپ:تو پزشک جراح هستی یا پرستار؟
ات:فعلا پرستارم ولی در سال های آینده پزشک جراح میشم
جیهوپ:امیدوارم موفق باشی تو درسات💕
ات:مرسی
شامون رو خوردیم
ات:خوب من باید برم خونه الانم خیلی دیر کردم
جیهوپ:وایسا من میرسونت
ات:نه خودم میرم
جیهوپ:قرار شد من کاری کنم که منو ببخشی پس برو بشین تو ماشین
ات:عاااا.....خوب....باشه
رفتم و نشستم عقب ماشین
جیهوپ:چرا عقب نشستی؟
ات:راحتم
جیهوپ:ولی من ناراحتم بیا جلو
به اسرارش رفتم جلو نشستم و منو رسوند دم خونمون
ات:خیلی ازت ممنونم
جیهوپ:من ازت ممنونم که یه فرصت دوباره بهم دادی💕
ات:(لبخند) فعلا خداحافظ!
جیهوپ:خدافظ💛
رفتم تو خونه لباس راحتیام رو پوشیدم و خوابیدم
اون همون جیهوپ بود!
همونی که همش منو اذیت میکرد!
اون خیلی عوض شده!
و چشمام گرم شد و خوابم برد!
ویو ات
کارم تموم شد داشتم میرفتم خونه که دیدم جیهوپ جلو در بیمارستان منتظره
جیهوپ:سلام ات
ات:سلام(سرد)
جیهوپ:اومدم که بابت کارهایی که تو مدرسه باهات کردم عذر خواهی کنم و اینکه ازت خواهش میکنم لطفا یه فرصت دیگه بهم بده!در واقع سه تا فرصت بهم بده که من هر بار تورو ببرم بیرون مطمئنم منو میبخشی
این.........اجازه رو بهم میدی؟
ات:دیدم خیلی داره پافشاری میکنه پس بهش یه فرصت دوباره دارم
باشه.
جیهوپ:خیلی ازت ممنونم♥️
حالا هم بریم بیرون؟ به عنوان اولین فرصت؟
ات:اممممم.........خوب...........باشه
جیهوپ:خیلی ممنون💜
و با جیهوپ رفتیم یه رستوران خیلی باکلاس
ات:تو چه رشتهای درس خوندی؟
جیهوپ: رشته $٪&"&&:٪(والا هرچی فکر کردم هیچی به ذهنم نرسید)
ات:اوهومم
جیهوپ:تو پزشک جراح هستی یا پرستار؟
ات:فعلا پرستارم ولی در سال های آینده پزشک جراح میشم
جیهوپ:امیدوارم موفق باشی تو درسات💕
ات:مرسی
شامون رو خوردیم
ات:خوب من باید برم خونه الانم خیلی دیر کردم
جیهوپ:وایسا من میرسونت
ات:نه خودم میرم
جیهوپ:قرار شد من کاری کنم که منو ببخشی پس برو بشین تو ماشین
ات:عاااا.....خوب....باشه
رفتم و نشستم عقب ماشین
جیهوپ:چرا عقب نشستی؟
ات:راحتم
جیهوپ:ولی من ناراحتم بیا جلو
به اسرارش رفتم جلو نشستم و منو رسوند دم خونمون
ات:خیلی ازت ممنونم
جیهوپ:من ازت ممنونم که یه فرصت دوباره بهم دادی💕
ات:(لبخند) فعلا خداحافظ!
جیهوپ:خدافظ💛
رفتم تو خونه لباس راحتیام رو پوشیدم و خوابیدم
اون همون جیهوپ بود!
همونی که همش منو اذیت میکرد!
اون خیلی عوض شده!
و چشمام گرم شد و خوابم برد!
۴.۹k
۱۵ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.