Part2

Part2
عشق اجاره ای
کوک: که یهو دیدم یه دختر با نیم تنه مشکی و شلوار سفید همراه با دوست پدرم اومده(لباس سلینا اسلاید۲)
کوک:واای خدای من این دختر همون دختریه که تو دوران دبیرستان باهاش جنگ داشتم چقدر بزرگ شده چقدر اوض شده چقدر خفن شده
سلینا: وقتی همراه با بابام وارد کافه شدم یه وایب خوبی بهم داد
جانی(بابای سلینا): اع سلینا اونا دوستم اونجاست
سلینا: روم رو برگردوندم تا اون پسره رو دیدم
حرفمو پس میگیرم با وجود این پسره اصلا کافه وایب خوبی نمیده(ادمین: بچه ها شمشیره منو اماده کنید لطفا😂)
*فلش بک به زمان دبیرستان کوک:»*
کوک: با دوستام راه میرفتم که یهو یه دختر با عجله اومد سمت من و افتاد روم و بعد...(این جارو نمیگم بسوزید😂 نه شوخی کردم یکم برید جلو بخونید میگم)
سلینا: تو کلاس بودم، قلدرا بهم شیر موز قدیمیشون رو دادن که بندازم دور و یکی جدید بخرم من مخالفت کردم اما اونا منو کتک میزدن خیلی درد داشتم از بس که زدن منو قبول کردم که برم و براشون این کارو کنم
داشتم با سرعت تموم راه میرفتم که یهو یکی پشت سرم بود و داشت منو صدا میزد تعادلمو از دست دادم و افتادم رو یکی
وای نه شاگرد زرنگ کلاسمون بود میخواستم از روش پاشم که یهو پام لیز خورد و لبم رفت رو لبش و بعد...)

۵لایک بخوره پارت سوم گذاشته
گایز لباس سلینا خوبه یا عوضش کنم؟