پارت•1•
(علامت ات+)(علامت تهیونگ_)
ویو ات
صبح که از خواب پا شدم دیدم باز تهیونگ نیس و رفته سر کار ایی خدااا خیلی ازش بدم میادد(معذرت☺️)حتما باید از این عمارت فرار کنم
رفتم دستشویی و کارای لازمو انجام دادم و لباس پوشیدم و رفتم پایین که اجوما اومد(اجوما رو با$ نشون میدم)
$صبح بخیر دخترم
+صبح بخیر اجوما
$بیا بشین صبحونتو بخور
+باشه
رفتم نشستم و صبحونمو خوردم و بعد رفتم بالا تا نقشه ی فرارمو بکشم
+خب باید چیکار کنم(سخت درحال فکر کردن)
+اها فهمیدم باید...
فلش بک
ساعت9 شب بود که تهیونگ برگشت خونه سلام کرد
_سلام عشقم
+سلام(سرد)
_او بیبی گرل تو که خودت میدونی من اینجور رفتار هارو دوس ندارم اگه نمیخوایی تنبیه ت کنم پس خوب رفتار کن
+اوهم
_راستی خیلی دلم برای فرشته کوچولوم تنگ شده
ویو ات
تهیونگ هی میومد جلو و من هم هی میرفتم عقب
که...
شرایط
5لایک
3کامنت
••••••|••••••
ویو ات
صبح که از خواب پا شدم دیدم باز تهیونگ نیس و رفته سر کار ایی خدااا خیلی ازش بدم میادد(معذرت☺️)حتما باید از این عمارت فرار کنم
رفتم دستشویی و کارای لازمو انجام دادم و لباس پوشیدم و رفتم پایین که اجوما اومد(اجوما رو با$ نشون میدم)
$صبح بخیر دخترم
+صبح بخیر اجوما
$بیا بشین صبحونتو بخور
+باشه
رفتم نشستم و صبحونمو خوردم و بعد رفتم بالا تا نقشه ی فرارمو بکشم
+خب باید چیکار کنم(سخت درحال فکر کردن)
+اها فهمیدم باید...
فلش بک
ساعت9 شب بود که تهیونگ برگشت خونه سلام کرد
_سلام عشقم
+سلام(سرد)
_او بیبی گرل تو که خودت میدونی من اینجور رفتار هارو دوس ندارم اگه نمیخوایی تنبیه ت کنم پس خوب رفتار کن
+اوهم
_راستی خیلی دلم برای فرشته کوچولوم تنگ شده
ویو ات
تهیونگ هی میومد جلو و من هم هی میرفتم عقب
که...
شرایط
5لایک
3کامنت
••••••|••••••
۱۰.۸k
۰۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.