پارت⁶
پارت⁶
داشتم میرفتم که لونا جلومو گرفت
لونا: ا.ت صبر کن
ا.ت: از سر راهم بکش کنار
لونا: صبر کن یه چیزی رو بگم بعد اگه خواستی برو
ا.ت: کوک رو که ازم گرفتی حالا دردت چیه
لونا: اون یه سوء تفاوهم بود ا.ت(آرهجون عمت)
ابرومو دادم بالا و منتظر حرفش موندم
لونا: ا.ت ما باباهامون دوست قدیمی بودن کوک مجبور بود با من بگرده چون باباش گفته بود کوک میدونست من خون میبینم از حال میرم من و زود برد داخل خواست بیاد پیش تو که مدیر اونو به حرف گرفت اون نتونست بیاد وقتی برگشت چشاش قرمز بود و گریه می کرد و مدام اسم تورو صدا میزد
نفسمو دادم بیرون
ا.ت: پس حتما تو براش مهم بودی نه من
خواستم از کنارش رد بشم که.................
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لایک²⁵
کامنت⁴
فالور¹²³
پارت بعدی انشاالله تموم میشه و می خوام فیک وقتی با هم کات کردید رو بنویسم
داشتم میرفتم که لونا جلومو گرفت
لونا: ا.ت صبر کن
ا.ت: از سر راهم بکش کنار
لونا: صبر کن یه چیزی رو بگم بعد اگه خواستی برو
ا.ت: کوک رو که ازم گرفتی حالا دردت چیه
لونا: اون یه سوء تفاوهم بود ا.ت(آرهجون عمت)
ابرومو دادم بالا و منتظر حرفش موندم
لونا: ا.ت ما باباهامون دوست قدیمی بودن کوک مجبور بود با من بگرده چون باباش گفته بود کوک میدونست من خون میبینم از حال میرم من و زود برد داخل خواست بیاد پیش تو که مدیر اونو به حرف گرفت اون نتونست بیاد وقتی برگشت چشاش قرمز بود و گریه می کرد و مدام اسم تورو صدا میزد
نفسمو دادم بیرون
ا.ت: پس حتما تو براش مهم بودی نه من
خواستم از کنارش رد بشم که.................
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لایک²⁵
کامنت⁴
فالور¹²³
پارت بعدی انشاالله تموم میشه و می خوام فیک وقتی با هم کات کردید رو بنویسم
۸.۸k
۰۳ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.