عشق مافیا
عشق مافیا
پارت ۶
-----------------------------------
شندیدم کوک میگفت
کوک: باشه امشب میام جنس هارو میگیرم
جیمین:باشه ارباب
کوک:پیش همون فرودگاه دیگه اره?
جیمین :اره
ویو ات
وقتی حرف هایی جیمین و کوک رو شندیدم از ترس خشکم زد وقتی کوک گفت خداحافظ سریع دویدم تو اتاق رو تخت نشستم که یهو کوک اومد داخل اتاق
کوک:عشقم بیدار شدی داخل کمد لباس هست بپوش بیا پایین من پایین منتظرت می مونم
ات :اوکی
ویو ات
لباسم رو پوشیدم(عکس میدم) اومدم پایین صبحانه مون رو خوردیم
ات:کوک.....
کوک:جانم
ات:میشه با مایا برم بیرون
کوک:باشه ولی قبل از ساعت ۷ برگرد
ات:(ذوق)باشهههه
ویو ات
رفتم طبقه ی بالا سریع لبایم رو پوشیدم
تاکسی گرفتم رفتم پیشش باهم رفتیم بیرون ظهر شده بود برگشتیم با استرس براش حرف های کوک رو تعریف کردم
مایا:خب.....خب بیا امشب بریم همونجا ببنیم چیه خب
ات : اگه مارو ببینن
مایا : نترس من حواسم هست
ات :مرسی عزیزم
ویو ات
ساعت ۶ بود کوک بهم زنگ زد جواب دادم گفت امشب یا پیش مایا بمون یا برو عمارت امشب من نمیام عمارت بیرون نرو منم گفتم باشه با مایا اماده شدیم که بریم همون فرودگاهی که کوک گفته بود
ویو مایا
تاکسی گرفتیم با ات رفتیم سمت همون فرودگاه پشت نرده ها قایم شدیم ۳۰ دقیقه بود خبری نبود که یهو
........ادامه دارد....
خ
م
ا
ر
ی
ب
ک
ش
ی
د
عکس لباس ات و مایا رو میدم هر کدوم خاستید بکنید لباس ات
پارت ۶
-----------------------------------
شندیدم کوک میگفت
کوک: باشه امشب میام جنس هارو میگیرم
جیمین:باشه ارباب
کوک:پیش همون فرودگاه دیگه اره?
جیمین :اره
ویو ات
وقتی حرف هایی جیمین و کوک رو شندیدم از ترس خشکم زد وقتی کوک گفت خداحافظ سریع دویدم تو اتاق رو تخت نشستم که یهو کوک اومد داخل اتاق
کوک:عشقم بیدار شدی داخل کمد لباس هست بپوش بیا پایین من پایین منتظرت می مونم
ات :اوکی
ویو ات
لباسم رو پوشیدم(عکس میدم) اومدم پایین صبحانه مون رو خوردیم
ات:کوک.....
کوک:جانم
ات:میشه با مایا برم بیرون
کوک:باشه ولی قبل از ساعت ۷ برگرد
ات:(ذوق)باشهههه
ویو ات
رفتم طبقه ی بالا سریع لبایم رو پوشیدم
تاکسی گرفتم رفتم پیشش باهم رفتیم بیرون ظهر شده بود برگشتیم با استرس براش حرف های کوک رو تعریف کردم
مایا:خب.....خب بیا امشب بریم همونجا ببنیم چیه خب
ات : اگه مارو ببینن
مایا : نترس من حواسم هست
ات :مرسی عزیزم
ویو ات
ساعت ۶ بود کوک بهم زنگ زد جواب دادم گفت امشب یا پیش مایا بمون یا برو عمارت امشب من نمیام عمارت بیرون نرو منم گفتم باشه با مایا اماده شدیم که بریم همون فرودگاهی که کوک گفته بود
ویو مایا
تاکسی گرفتیم با ات رفتیم سمت همون فرودگاه پشت نرده ها قایم شدیم ۳۰ دقیقه بود خبری نبود که یهو
........ادامه دارد....
خ
م
ا
ر
ی
ب
ک
ش
ی
د
عکس لباس ات و مایا رو میدم هر کدوم خاستید بکنید لباس ات
۱.۲k
۱۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.