Part10
کالیسی:اگه الان توی این موقعیتی که هستی نبودی قصد....داشتی در چه موقعیتی باشی؟(...به چشم هاش زل زد و گفت)
کوک: از سؤالش جا خوردم حقیقتن انتظار هر سوالی داشتم جز این سوال در بهت گفتم
کوک:دوست داشتم توی کشور آمریکا یا انگلیس شرکت ساخت و ساز راه بندازم و در پشت صحنش باند مافیایی خودمو اداره میکردم ...تو چی؟
کالیسی:بعد از گرفتن جوابم به درخت تکیه دادم به آسمون خیره شدم نگاه خیرشو رو خودم حس میکردم گفتم:کشور مورد علاقه من ایتالیا و فرانسس
ولی اگه یک انتخاب بین اینا داشتم ایتالیا رو انتخاب میکردم
کوک:چرا؟
کالیسی :اگه فرانسه میرفتم دوس داشتم شرکت مد راه بندازم و زندگی کامل آرام و بی دغدغه داشتم ولی ایتالیا رو انتخاب کردم چون دوس دارم به عنوان اولین زن مافیا در خاندان سکرتو زندگی کنم و با مافیا های بزرگ ایتالیا قرار داد هایی ببندم ..انتقامی از هر دو خاندان بزرگ نیکروپلیس بگیرم زنجیر شکن تمام بدی ها و برده ها بشم
کوک:این غیر ممکنه ...درضمن چه کاری به خاندان من داری!
کالیسی:تا جایی که از این دو خاندان فهمیدم عشقی بین این دو خاندان بوده ولی یکی از آدم های خاندان شما باعث این دشمنی شده!
کوک:دشمنی چند ساله !اون آدم دیگه زنده نیس که بخای ازش انتقام بگیری!
کالیسی:آخرین باز ماندش که هست!(خیره به جئون)
کوک:کم کم داری از این که بهت اعتماد کردم پشیمونم میکنی تا ی گولوله حرومت کنم!
کالیسی:هر دو میدونیم با این کارت سرتو وسط میدون بزرگ نیکروپلیس خواهند زد!
کوک:با حرفش چشم غره ای رفتم که با ویبره رفتن گوشیم رشته افکارم پاره شد
کوک:بله؟....آره پیش منه...فهمیدم!
کوک:گوشی رو قطع کردم و به کالیسی که منتظر نگاهم میکرد گفتم:خیال پردازیمون بسه منتظرمونن درضمن کسی نمیتونه سر منو بزنه چون در این صورت کل نیکروپلیس توی خون غرق میشه الان بلند شو
کوک:بلند شدم و به سمت ماشین راه افتادم ولی با حرفش سر جام خشکم زد
کالیسی:هر دومون خوب میدونیم دنبال راز بزرگ این دو خاندانیم و از یک کاراگاه کمک گرفتیم!(بلند میشه و میگه)
کوک:تو..تو از کجا...
کوک: از سؤالش جا خوردم حقیقتن انتظار هر سوالی داشتم جز این سوال در بهت گفتم
کوک:دوست داشتم توی کشور آمریکا یا انگلیس شرکت ساخت و ساز راه بندازم و در پشت صحنش باند مافیایی خودمو اداره میکردم ...تو چی؟
کالیسی:بعد از گرفتن جوابم به درخت تکیه دادم به آسمون خیره شدم نگاه خیرشو رو خودم حس میکردم گفتم:کشور مورد علاقه من ایتالیا و فرانسس
ولی اگه یک انتخاب بین اینا داشتم ایتالیا رو انتخاب میکردم
کوک:چرا؟
کالیسی :اگه فرانسه میرفتم دوس داشتم شرکت مد راه بندازم و زندگی کامل آرام و بی دغدغه داشتم ولی ایتالیا رو انتخاب کردم چون دوس دارم به عنوان اولین زن مافیا در خاندان سکرتو زندگی کنم و با مافیا های بزرگ ایتالیا قرار داد هایی ببندم ..انتقامی از هر دو خاندان بزرگ نیکروپلیس بگیرم زنجیر شکن تمام بدی ها و برده ها بشم
کوک:این غیر ممکنه ...درضمن چه کاری به خاندان من داری!
کالیسی:تا جایی که از این دو خاندان فهمیدم عشقی بین این دو خاندان بوده ولی یکی از آدم های خاندان شما باعث این دشمنی شده!
کوک:دشمنی چند ساله !اون آدم دیگه زنده نیس که بخای ازش انتقام بگیری!
کالیسی:آخرین باز ماندش که هست!(خیره به جئون)
کوک:کم کم داری از این که بهت اعتماد کردم پشیمونم میکنی تا ی گولوله حرومت کنم!
کالیسی:هر دو میدونیم با این کارت سرتو وسط میدون بزرگ نیکروپلیس خواهند زد!
کوک:با حرفش چشم غره ای رفتم که با ویبره رفتن گوشیم رشته افکارم پاره شد
کوک:بله؟....آره پیش منه...فهمیدم!
کوک:گوشی رو قطع کردم و به کالیسی که منتظر نگاهم میکرد گفتم:خیال پردازیمون بسه منتظرمونن درضمن کسی نمیتونه سر منو بزنه چون در این صورت کل نیکروپلیس توی خون غرق میشه الان بلند شو
کوک:بلند شدم و به سمت ماشین راه افتادم ولی با حرفش سر جام خشکم زد
کالیسی:هر دومون خوب میدونیم دنبال راز بزرگ این دو خاندانیم و از یک کاراگاه کمک گرفتیم!(بلند میشه و میگه)
کوک:تو..تو از کجا...
۱۱.۰k
۰۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.