فیک آقای خشن قسمت ۴۵
تقریبا یک ماه شد که خبری از ماریسا نبود
و جون کوک هرشب پشت پنجره مینشست و نگاه میکرد شاید ماریسا برگرده کوکی روز به روز پیشرفت میکرد تهیونگ صبح ها میرفت کشاورزی و شبها می اومد خونه جون کوک جایگزین ماریسا شده بود غذا درست میکرد لباس شویی میزد وغیره
یه روز. جون کوک کنسرت داشت و رئیس اونجا به جون کوک گفت باید با یه دختر برقصی و بغلش کنی وغیره
جون کوک گفت متاسفم نمیتونم بغلش کنم
رئیس اونجا گفت پس اخراج میشی
جون کوک مجبور شد قبول کنه چون تنها جایی بود که میتونست شاد باشه
ماریسا داشت برای خودش بازیگر میشد
و نقش اول زن رو دادن بهش موضوع سریال عاشقانه بودش و فیلم بردار و گفت خانم ماریسا اجازه بدین که آقای فیکو شمارو ببوسه
ماریسا گفت ببخشید نمیتونم
و جون کوک هرشب پشت پنجره مینشست و نگاه میکرد شاید ماریسا برگرده کوکی روز به روز پیشرفت میکرد تهیونگ صبح ها میرفت کشاورزی و شبها می اومد خونه جون کوک جایگزین ماریسا شده بود غذا درست میکرد لباس شویی میزد وغیره
یه روز. جون کوک کنسرت داشت و رئیس اونجا به جون کوک گفت باید با یه دختر برقصی و بغلش کنی وغیره
جون کوک گفت متاسفم نمیتونم بغلش کنم
رئیس اونجا گفت پس اخراج میشی
جون کوک مجبور شد قبول کنه چون تنها جایی بود که میتونست شاد باشه
ماریسا داشت برای خودش بازیگر میشد
و نقش اول زن رو دادن بهش موضوع سریال عاشقانه بودش و فیلم بردار و گفت خانم ماریسا اجازه بدین که آقای فیکو شمارو ببوسه
ماریسا گفت ببخشید نمیتونم
۱.۳k
۰۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.