قول پارت ⁵

قول
P5

م ا.ت:به خون کاری نداشته باش هنوز پاکش نکردم خون گیو عه راستی ا.ت
ا.ت:جانم م مامان
م ا.ت:دخترم من کاری بهت ندارم که لکنت گرفتی فک کنم پای یه پسر تو زندگیت درمیونه
ا.ت:نه نه یون ولم کرده و رفته
م ا.ت:اسمش یونه؟فک میکردم اسم اولین عشقت ژون بود فکر میکردم اسمش جونگ کوکه
ا.ت:جونگ کوک؟
م ا.ت:آره جونگ کوک
ا.ت:اپن نجاتم داده
م ا.ت:بخاطر اون پسر باید برگردی خیلی دوستت داره
بدون تو نمیتونه
ا.ت:مامان اون فقط یه روزه منو دیده
م ا.ت:نه نزدیک سه ساله که داره دنبالت میکنه
ا.ت:چی؟ولی اون گفت منو تو جاده پیدا کرده
م ا.ت:میدونم
ا.ت:باید برگردم باید برگردم در در برگشتن کجاست؟
م ا.ت:ا.ت تو توی کمایی
ا.ت:ولی من خواب بودم
م ا.ت:عزیزم میخای برگردی؟
ا.ت:آره نه نمیتونم میخام پیشتون بمونم
م ا.ت:ولی ا.ت تو الان بیست و پنج سالت شده چهارده سال از رفتن ما گذشته میتونی دخترم میتونی
ا.ت:نه نمیتونم
بابا ا.ت:ا.ت دخترم بلخره اومدی
م ا.ت:اومده که زود بره
ب ا.ت:نه ا.ت بمون
م ا.ت:عزیزم تمومش کن ا‌ون هنوز جوونه تازه داره عاشق میشه