Psychic lover82🖤
Psychic lover82🖤
کای:هی دختر زود از اینجا برو و خودت رو
نجات بده…ما نمیتونیم کاری کنیم
سونا:بلد نیستی؟برو کنار.
بقیه رفتن کنار و سونا شروع به دیدن کرد.
اون خوب میدونست که باید کدوم
سیم رو غیر فعال کنی تا از کار بیفته.
سونا:کاری نداره….فقط سیم قرمز و
سیم زد رو قط کن.همین!این بمب اصن
پیچیده نیست و برعکس خیلی سادست!
کای و افرادش کاری که سونا گفت رو
داشتن انجام میدادن.یک چند دقیقه
ای طول کشید که کار ها انجام بشه.
چون سیم هاش واقعا کلفت بود.
سونا:تموم شد.
کای:همین؟
سونا:اره همین دیگه واقعا شما افراد جیکی
هستین؟از پس یک بمب بر نمیاین!
کای:خوب….
سونا:خوب چی؟ها؟
کای:من واقعا از شما ممنونم.فقط شما از کجا
سونا:داداشم بهم یاد داد.میدونی خوب من و
بزرگ کرد.
کای:اوهوم انگاری اره.خوب ببخشید که
از خواب بیدارت کردیم میتونی
بخوابی.
سونا:کجا میتونم آب بخورم؟
کای:میای یک سر بریم تا کافه؟
سونا:حتما
………………..
کای:خوب از خودت بگو
سونا:خوب…من دو هفته دیگه۱۹سالم
میشه و یک برادر دارم و پدر مادرم رو
وقتی بچه بودم از دست دادم.
کای:متاسفم.منم خانوادم و خیلی کوچیکتر
بودم از دست دادم.اولش خیلی سخت
بود ولی پدربزرگم من و بزرگ کرد.
سونا:حتما خیلی اذیت شدی.ولی باید از پدر بزرگت ممنون باشی.میدونی اونا خیلی
مهربون هستن.البته که همه ی
پدربزرگ ها مهربون نیستن.
کای:خیلی جالبه…!
سونا:چی جالبه
کای:من وقتی با کسی راجب خانوادم حرف
میزدم میگفتن متاسفم و قادر به شنیدن
حرفام نبودن اما تو فرق داری.
سونا:خوب میدونی،راستش تقصیرش
که من نیستم بگم متاسفم و طبیعتا
باری از رو دوشت کم نمیشه.
کای:میدونی…
سونا:چی رو؟
کای:این که خیلی کیوت و مهربونی؟
سونا:اره بابا
کای:اعتماد به مریخ هم که داری؟
سونا:اره بابا….عه چی نه کی گفته
کای:(خنده)بامزه ای،خیلی.
سونا:حیح تنک یو.اصن شبیه اون قول بی اعصاب نیستی!!!!
کای:کی جیکی؟
سونا:اره
کای:(خنده)میدونی اگر بشنوه چی
میشه؟
………
کای:هی دختر زود از اینجا برو و خودت رو
نجات بده…ما نمیتونیم کاری کنیم
سونا:بلد نیستی؟برو کنار.
بقیه رفتن کنار و سونا شروع به دیدن کرد.
اون خوب میدونست که باید کدوم
سیم رو غیر فعال کنی تا از کار بیفته.
سونا:کاری نداره….فقط سیم قرمز و
سیم زد رو قط کن.همین!این بمب اصن
پیچیده نیست و برعکس خیلی سادست!
کای و افرادش کاری که سونا گفت رو
داشتن انجام میدادن.یک چند دقیقه
ای طول کشید که کار ها انجام بشه.
چون سیم هاش واقعا کلفت بود.
سونا:تموم شد.
کای:همین؟
سونا:اره همین دیگه واقعا شما افراد جیکی
هستین؟از پس یک بمب بر نمیاین!
کای:خوب….
سونا:خوب چی؟ها؟
کای:من واقعا از شما ممنونم.فقط شما از کجا
سونا:داداشم بهم یاد داد.میدونی خوب من و
بزرگ کرد.
کای:اوهوم انگاری اره.خوب ببخشید که
از خواب بیدارت کردیم میتونی
بخوابی.
سونا:کجا میتونم آب بخورم؟
کای:میای یک سر بریم تا کافه؟
سونا:حتما
………………..
کای:خوب از خودت بگو
سونا:خوب…من دو هفته دیگه۱۹سالم
میشه و یک برادر دارم و پدر مادرم رو
وقتی بچه بودم از دست دادم.
کای:متاسفم.منم خانوادم و خیلی کوچیکتر
بودم از دست دادم.اولش خیلی سخت
بود ولی پدربزرگم من و بزرگ کرد.
سونا:حتما خیلی اذیت شدی.ولی باید از پدر بزرگت ممنون باشی.میدونی اونا خیلی
مهربون هستن.البته که همه ی
پدربزرگ ها مهربون نیستن.
کای:خیلی جالبه…!
سونا:چی جالبه
کای:من وقتی با کسی راجب خانوادم حرف
میزدم میگفتن متاسفم و قادر به شنیدن
حرفام نبودن اما تو فرق داری.
سونا:خوب میدونی،راستش تقصیرش
که من نیستم بگم متاسفم و طبیعتا
باری از رو دوشت کم نمیشه.
کای:میدونی…
سونا:چی رو؟
کای:این که خیلی کیوت و مهربونی؟
سونا:اره بابا
کای:اعتماد به مریخ هم که داری؟
سونا:اره بابا….عه چی نه کی گفته
کای:(خنده)بامزه ای،خیلی.
سونا:حیح تنک یو.اصن شبیه اون قول بی اعصاب نیستی!!!!
کای:کی جیکی؟
سونا:اره
کای:(خنده)میدونی اگر بشنوه چی
میشه؟
………
۵.۰k
۲۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.