سناریو
موقعیت:اعضا قبلا تو رو توی شهربازی دیدن یواشکی و تو اونا رو ندیدی وهمون لحظه عاشقت میشن بعد میشی عضو هشتم و کمپانی میخواد واسه بار اول تو رو به اونا معرفی کنن که میبیننت
نامجون:تاکه دیدت استرس گرفت و برگشت روشو کرد اونور که بره یهو میخوره به دیوار میوفته زمین و بیهوش میشه
جین:دستاشو میزاره روی صورتش و از کنارت رد میشه میره دستشویی خودشو تو آینه ببینه بعد که دید همچنان خیلی هندسامه اومد پیشت
شوگا:بهت از نارنگی های عزیزش که نمیزاره کسی نزدیکشون شه میده و همه ی اعضا هم پراشون میریزه و تو افق محو میشن
جیهوپ:بهت سلام میکنه و خیلی هم باهات مهربون رفتار میکنه بهت میگه که میخوام بیشتر باهات آشنا شم. اوخیییی🥺
جیمین:از همون اول حواسش بود که کسی کنارت نشینه عین نگهبانا حتی خودشم نمیشست کنارت😐
تهیونگ:همش بت زل زده بود و تا تو بهش نگا میکردی روشو میکرد اونور انگار که حواسش نیست😐🤣
جونگکوک:باهات آشنا شد و بعد گفت که دوست داره صدات رو بشنوه چون از صورتت معلومه که صدای قشنگی داری. وای منم میخوام
نامجون:تاکه دیدت استرس گرفت و برگشت روشو کرد اونور که بره یهو میخوره به دیوار میوفته زمین و بیهوش میشه
جین:دستاشو میزاره روی صورتش و از کنارت رد میشه میره دستشویی خودشو تو آینه ببینه بعد که دید همچنان خیلی هندسامه اومد پیشت
شوگا:بهت از نارنگی های عزیزش که نمیزاره کسی نزدیکشون شه میده و همه ی اعضا هم پراشون میریزه و تو افق محو میشن
جیهوپ:بهت سلام میکنه و خیلی هم باهات مهربون رفتار میکنه بهت میگه که میخوام بیشتر باهات آشنا شم. اوخیییی🥺
جیمین:از همون اول حواسش بود که کسی کنارت نشینه عین نگهبانا حتی خودشم نمیشست کنارت😐
تهیونگ:همش بت زل زده بود و تا تو بهش نگا میکردی روشو میکرد اونور انگار که حواسش نیست😐🤣
جونگکوک:باهات آشنا شد و بعد گفت که دوست داره صدات رو بشنوه چون از صورتت معلومه که صدای قشنگی داری. وای منم میخوام
۳.۳k
۰۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.