پارت ۵۷ ازدواج اجباری
پارت ۵۷ ازدواج اجباری
ویو ا/ت
داخل ترافیک بودم که ماشین سمت چپم شوگا و لارا بودن ماشینا خیلی خیلی نزدیک هم بودن در حدی که من حرف میزدم شوگا میشنید لارا هم از لج من هعی به شوگا میگفت ددی فلانو........
که یهو گوشیم زنگ خورد و جونگکوک بود
منم حواب دادم که شوگا نگاه کرد
-------------------------------------------------------------------
مکالمهی ا/ت و جونگکوک
- سلام
¢ سلام خوبی
- مرسی تو خوبی
¢ اره ممنون چخبرا
- هیچی امدم بیرون به خرید کنم بعد برم خونه
¢ تنهایی
- اره
¢ میتونی یه کاری کنی
- اره بگو
¢ حالم زیاد خوب نیست میتونی بیایی پیشم
- مزاحم نمیشم
¢ این چه حرفی
- باشه فقط جونگکوک من ادرس ندارم
[ وقتی ا/ت اسم جونگکوک رو اورد شوگا بیشتر جا خورد و عصبی شد ]
¢ تکس میدم
- باشه عزیزم
¢ فعلاً جونم
- فعلاً
لارا. اع ا/ت جون سلام
- سلام .سرد.
لارا دیدم که هنوز یک هفته به طلاق نکشید دوست پسر پیدا کردی
- مگه من مثل تو جن.دهام که بخوام هر گوهی رو بخورم
لارا. حرفت خیلی زشت بود ولی میزارم روی بی ادبیت
- تو روی هرچی دوست داری بزار اون کسی که باید حالیش بشه فکنم شده
ادمینتون: بعد این حرف چراغ سبز میشه و ا/ت تا بزارع اینا حرف بزنن سری رفت و محل نداد
و رفت خونهای جونگکوک
ویو جونگکوک
خیلی خوشحال شدم ا/ت قبول کرد بیاد و قرار یه نقشه بکشم که مال من شه
ادمینتون: ا/ت رسید خونهی جونگکوک و زنگ رو زد و رفت داخل نشست
¢ چیزی میخوری
- نه مرسی
¢ تعارف نکنی
- نه نه
¢ باشه
- خوب چیزی شده
¢ نمیدونم چقدر باهم صمیمی شدیم ولی فکر کنم تو بتونی حالمو اوکی کنی
- حتما بگو
¢ خوب من یه رفیق دارم اسمش جیمینه اون نمایشگاه موتور داره و خیلی پولداره
قرار با یکی از دوستای دیگش تهیونگ بیاد اینجا
- خوب چه کاری از دست من برمیاد
¢ مامانم هم قرار از ترکی بیاد اینجا
- مگه اون خانمه تو جشن مامانت نبود
¢ مامان ناتنیم بود
- اووو خوب من چیکار کنم
¢ مامانم میخواد منو داماد کنه گفتم اگر بتونی بگی دوست دخترمی
- چیییییی جونگکوک اگر بگه عروسی کنین چی بعد من حاملهام معلومه نمیشه عمرن
¢ عروسی نمیکنیم و مشکلی برای حاملگیت نیست
فقط از تو ادم مطمئن تر پیدا نکردم
- آخه
¢ تروخدا قبول کن دیگه
- باشه
¢ یسسسس
شرط پارت بعد.
۳۰:« لایک ❤️
ویو ا/ت
داخل ترافیک بودم که ماشین سمت چپم شوگا و لارا بودن ماشینا خیلی خیلی نزدیک هم بودن در حدی که من حرف میزدم شوگا میشنید لارا هم از لج من هعی به شوگا میگفت ددی فلانو........
که یهو گوشیم زنگ خورد و جونگکوک بود
منم حواب دادم که شوگا نگاه کرد
-------------------------------------------------------------------
مکالمهی ا/ت و جونگکوک
- سلام
¢ سلام خوبی
- مرسی تو خوبی
¢ اره ممنون چخبرا
- هیچی امدم بیرون به خرید کنم بعد برم خونه
¢ تنهایی
- اره
¢ میتونی یه کاری کنی
- اره بگو
¢ حالم زیاد خوب نیست میتونی بیایی پیشم
- مزاحم نمیشم
¢ این چه حرفی
- باشه فقط جونگکوک من ادرس ندارم
[ وقتی ا/ت اسم جونگکوک رو اورد شوگا بیشتر جا خورد و عصبی شد ]
¢ تکس میدم
- باشه عزیزم
¢ فعلاً جونم
- فعلاً
لارا. اع ا/ت جون سلام
- سلام .سرد.
لارا دیدم که هنوز یک هفته به طلاق نکشید دوست پسر پیدا کردی
- مگه من مثل تو جن.دهام که بخوام هر گوهی رو بخورم
لارا. حرفت خیلی زشت بود ولی میزارم روی بی ادبیت
- تو روی هرچی دوست داری بزار اون کسی که باید حالیش بشه فکنم شده
ادمینتون: بعد این حرف چراغ سبز میشه و ا/ت تا بزارع اینا حرف بزنن سری رفت و محل نداد
و رفت خونهای جونگکوک
ویو جونگکوک
خیلی خوشحال شدم ا/ت قبول کرد بیاد و قرار یه نقشه بکشم که مال من شه
ادمینتون: ا/ت رسید خونهی جونگکوک و زنگ رو زد و رفت داخل نشست
¢ چیزی میخوری
- نه مرسی
¢ تعارف نکنی
- نه نه
¢ باشه
- خوب چیزی شده
¢ نمیدونم چقدر باهم صمیمی شدیم ولی فکر کنم تو بتونی حالمو اوکی کنی
- حتما بگو
¢ خوب من یه رفیق دارم اسمش جیمینه اون نمایشگاه موتور داره و خیلی پولداره
قرار با یکی از دوستای دیگش تهیونگ بیاد اینجا
- خوب چه کاری از دست من برمیاد
¢ مامانم هم قرار از ترکی بیاد اینجا
- مگه اون خانمه تو جشن مامانت نبود
¢ مامان ناتنیم بود
- اووو خوب من چیکار کنم
¢ مامانم میخواد منو داماد کنه گفتم اگر بتونی بگی دوست دخترمی
- چیییییی جونگکوک اگر بگه عروسی کنین چی بعد من حاملهام معلومه نمیشه عمرن
¢ عروسی نمیکنیم و مشکلی برای حاملگیت نیست
فقط از تو ادم مطمئن تر پیدا نکردم
- آخه
¢ تروخدا قبول کن دیگه
- باشه
¢ یسسسس
شرط پارت بعد.
۳۰:« لایک ❤️
۱۶.۲k
۲۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.