|my sweet dream|

|my sweet dream|

p³

*ویو ا.ت*
از فضولی یکجا بند نمی‌شدم تصمیم گرفتم برم تو حیاط تا یکم گوش بکشم....رفتم تو حیاط خواستم نزدیک بشم که دیدم قطع کرد و برگشت سمتم

تهیونگ:حرفای منو گوش میکشیدی؟!
_____
ا.ت:نخیر اومدم هوا بخورم
_____
تهیونگ:چیزی شنیدی«جدی»
_____
ا.ت:نه نشنیدم!
_____
تهیونگ:باشه، من باید برم برام کار پیش اومده
{ا.ت یکمی ناراحت شد و گفت :نمیشه بمونی؟!..تهیونگ پوزخند زد و گفت :نمیشه ، بازم میایم اینجا کوچولو ..ا.ت هم سرش و انداخت پایین و گفت:باشه ...تهیونگ به ا.ت نزدیک شد و دستاش و دور شونه اش حلقه کرد و گفت:ناراحت نشو ، فردا دانشگاه داری، برو استراحت کن }

_____

{اونشب هم ا.ت هم تهیونگ با ناراحتی که تو دلشون بود از هم خداحافظی کردن ، تهیونگ براش یک ماموریت چهار روزه پیش اومده بود و همون شب راهی ماموریتش شد}


•یک هفته گذشته بود امشب ا.ت و کارینا بودن پیست باهم کمی مست کردن ا.ت رفت برای مسابقه پشت ماشین لوکسش نشست و رفت پشت خط شروع اما با دیدن راننده ماشین حریف چشماش از شوک و تعجب کم مونده بود بزنه بیرون، اون تهیونگ بود؟!....•



امیدوارم دوسش داشته باشید 💜

حمایت یادتون نره ✨


عکسای بعدی تیپ ا.ت ، ماشین سفیده مال ا.ت ، مشکی مال تهیونگ. پارت بعد هیجان انگیزه پس حمایت هاتون و بیشتر کنین تا زودتر بزارم🙂👐



#بی_تی_اس #بنگتن #آرمی #سناریو #فیک