عشق بازی پارت ۱۴

#جنی
شماره پلاک ماشین رو برداشتم
گفتم شاید به درد بخوره بعد رفتم با لا سر جیمین

انبولانس رسید. جیمین رو از جوب بیرون اوردند. گزاشتنش روی تخت،
تخت رو هم گزاشتن توی ماشین
از جنی اتفاق رو پرسیدند
جنی: ام اقایی اومد جلو و دوستم رو زد این اقا هم اومد جلو و با هم درگیر شدند و امن اقا ایشون رو هل داد و این اقا افتادن تو جوب
اقای دکتر: مشخصات اون مرد بنویس ما زنگ زدیم پلیس بیاد و ماجرا رو هل کنه

#جنی

من رفتم تو ماشین انبولانس نشستم و همراهشون رفتم و تو ماشین جریان رو نوشتم.

(فلاش بک به عقب)

رزی: با من چی چی چیار دارید
مرد:میفهمی
مرد به راننده: تند تر برو دیگه احمق
رزی خیلی ترسیده بود به کل که جیمین و جنی رو فراموش کرده بود

مرد روی چشم های رزی رو پوشوند

راننده:رسیدیم اقا
مرد: به هوسوک بگو بیاد این زنیکه رو ببره بالا تو اتاقم
راننده: چشم
(هوسوک بادیگارد این مرد هست و تمام کار هایش رو هوسوک انجام میده. این مرد یک باند خلافکار داره که خودش رئیس این باند هست.
این مرد دوست قدیمیه پدر رزی بوده با هم شریک بودند که پدر رزی استعفا میده و این مرد نمیتونه همه کار رو انجام بده برای همون کار خراب میشه و این مرد به مدت ۲سال میره زندان. برای همین این مرد الان میخواد طلافی کنه
اسم این مرد هم ژرفین هست )