VANILLA SCENT[پارت۹]

با یه آلفا ازدواج کنم؟!!!
ا.ت: چی میگیددد من یون سوک رو دوست دارممم یعنی چی که ازدواج کنم

بابا: برام اهمیتی نداره که کیو دوست داری‌کیو‌ دوست نداری فقط اون آلفا که خیلی خرپوله و یک عالمه بابت تو به ما داده
فقط اینکه زیادی وحشی بود ممکنه حتی روز اول ازدواجتون نه شاید قبل اون بکشتت

چی می‌گفت !!
چه راحت بود می‌گفت که منو فروخته
به کی؟ به یه آلفا یه آلفای وحشی که کشتن من آسون ترین کار برای اون بود

ا.ت: منو فروختید؟! تو نمیتونی این کار و کنی تو نمیتونی منو به زور به کسی بدی تو حق اینو ندارییییی

حس سوزش یه طرف صورتم گریم رو شدید تر کرد
به طرف مامان برگشتم

ا.ت: تو چی ؟! تو هم اینو قبول کردی؟

مامان: ببخشید......ا.ت

جیون. حالا گریه نکن دیگه داره اشک منم در میاد(خنده)
و نگران یون سوک نباش من مواظبشم و قراره باهش ازدواج کنم

دیگه قلبم داشت منفجر میشد

ا.ت: ازدواج کنی؟ اون.......اون قبول کرد!!؟

جیون: چرا که نه نگران این عصبانیتش نباش

قهقهه ای از سر دادم دیگه همه چی این خانواده برام تموم شده

ا.ت: همتون همه ی شما ک.ثاف.ت ها یه روز پشیمون میشید از این به بعد دیگه ارتباطی باهاتون ندارم..........