maid of the mansion
(2)
یونجی: با دیدن دو تا پا که دقیقا جلوم وایستاده بود تعجب کردم سرمو اوردم بالا تعظیم کردم سلام
؟: سلام وقتتون بخیر
یونجی: ببیخشی شما اینجا زندگی میکنید
؟: بله تازه اومدم
یونجی: اهان معذرت میخوام بفرمایید داخل * خونش اپارتمانی یه
؟: شب خوبی داشته باشید
یونجی: همچنین
اون اقاهمه رفت منم پشت سرش وارد شدم اون از پله ها رفت منم با اسانسور رفتم وارد خونه شدم کیفمو پرت کردم رو مبل و رقتم یه دوش 30 مینی گرفتم خودمو پرت کردم رو تختم خیلی خسته شده بودم ( اتاقش اسلاید دوم) حوصله غذا درست کردن نداشتم طولی نکشید که خوابم برد
یونجی: اهههه دلم نمیخواد پاشم زنگ گوشیم همیشه روی ساعت ۶ کوک بود بلند شدم یه ابی به دستو صورتم زدم امروز قرار بود یه قرار داد با یکی از مزون های مشهور ببندیم منم به عنوان طراح اصلی قرار بود حضور داشته باشم حاضر شدم ( لباسش اسلاید ۳) یه صبحونه سر پایی خوردم و یه تاکسی گرفتم حوصله بدو بدو تا شرکت رو نداشتم طرح های خاصمو برداشته بودم تا نشون بدم این فرصت خوبی بود برای اینکه خودمو نشون بدم اگه شانس بیارم میتونم بسته به طرح های خودم مشهور بشم خودم نه شرکت! رسیدم پیاده شدم یه نفس عمیق کشیدم و به سمت شرکت رفتم وارد شدم رفتم دفتر خانم کانگ در زدم
خانم کانگ: بیا تو
یونجی: وارد شدم
سلام خانم
خانم کانگ: سلام به موقع رسیدی این همون طراح معروفمونه که گفتم
جونگکوک: بنظر سنش کم میاد
خانم کانگ: درسته اما استعدادش باور نکردنی یه
جونگکوک: باید ببینم
یونجی: تعظیم کردم و طرح هامو روی میز گذاشتم
جونگکوک: اممم این همون استعداد باور نکردنی یه
یونجی: با اون حرفش با خاک یکسانم کرد مردک از خود راضی من با کم ترین امکانات اون طرح ها رو زدم لعنت بهش
خانم کانگ: خب اون هنوزم جای رشد داره
جونگکوک: امید وارم
خب من این قرار داد رو امضا میکنم ولی یه شرط داره
خانم کانگ: چه شرطی
جونگکوک: من میخوام هر هفته ۲۰ تا طرح بهم تحویل بدید
یونجی: چییییی ۲۰ تااااا
خانم کانگ: یونجی.....حتما قبوله
جونگکوک: خیله خوب از این به بعد افرادم میان و به کار ها نظارت میکنند
خانم کانگ: حتما
یونجی: خداااااااا اخه په شکلی هر هفته ۲۰ تا طرح به این جناب سخت پسند تحویل بدم اخهههههه * تو دلش
جونگکوک: پس هماهنگ میشیم
خانم کانگ: حتما
یونجی: تعظیم کردم و بعد خداحافظ بعد از رفتن اون یا نگاه به خانم کانگ کردم و گفتم خانم کانگگگگگ
خانم کانگ: بله
یونجی: اخه چه شکلی میخواییم تو یه هفته ۲۰ تا طرح خاص بهش تحویل بدیم
خانم کانگ: ما نه تو قراره تحویل بدی
یونجی: چییییی من نمیتونم
خانم کانگ: ولی تو این برگه هارو امضا کردی و میفهمیدی که اینقدر سخته
یونجی: ولییی من نمیدونستم نخوندم که
خانم کانگ: تقصیر خودته
♡♡♡♡
یونجی: با دیدن دو تا پا که دقیقا جلوم وایستاده بود تعجب کردم سرمو اوردم بالا تعظیم کردم سلام
؟: سلام وقتتون بخیر
یونجی: ببیخشی شما اینجا زندگی میکنید
؟: بله تازه اومدم
یونجی: اهان معذرت میخوام بفرمایید داخل * خونش اپارتمانی یه
؟: شب خوبی داشته باشید
یونجی: همچنین
اون اقاهمه رفت منم پشت سرش وارد شدم اون از پله ها رفت منم با اسانسور رفتم وارد خونه شدم کیفمو پرت کردم رو مبل و رقتم یه دوش 30 مینی گرفتم خودمو پرت کردم رو تختم خیلی خسته شده بودم ( اتاقش اسلاید دوم) حوصله غذا درست کردن نداشتم طولی نکشید که خوابم برد
یونجی: اهههه دلم نمیخواد پاشم زنگ گوشیم همیشه روی ساعت ۶ کوک بود بلند شدم یه ابی به دستو صورتم زدم امروز قرار بود یه قرار داد با یکی از مزون های مشهور ببندیم منم به عنوان طراح اصلی قرار بود حضور داشته باشم حاضر شدم ( لباسش اسلاید ۳) یه صبحونه سر پایی خوردم و یه تاکسی گرفتم حوصله بدو بدو تا شرکت رو نداشتم طرح های خاصمو برداشته بودم تا نشون بدم این فرصت خوبی بود برای اینکه خودمو نشون بدم اگه شانس بیارم میتونم بسته به طرح های خودم مشهور بشم خودم نه شرکت! رسیدم پیاده شدم یه نفس عمیق کشیدم و به سمت شرکت رفتم وارد شدم رفتم دفتر خانم کانگ در زدم
خانم کانگ: بیا تو
یونجی: وارد شدم
سلام خانم
خانم کانگ: سلام به موقع رسیدی این همون طراح معروفمونه که گفتم
جونگکوک: بنظر سنش کم میاد
خانم کانگ: درسته اما استعدادش باور نکردنی یه
جونگکوک: باید ببینم
یونجی: تعظیم کردم و طرح هامو روی میز گذاشتم
جونگکوک: اممم این همون استعداد باور نکردنی یه
یونجی: با اون حرفش با خاک یکسانم کرد مردک از خود راضی من با کم ترین امکانات اون طرح ها رو زدم لعنت بهش
خانم کانگ: خب اون هنوزم جای رشد داره
جونگکوک: امید وارم
خب من این قرار داد رو امضا میکنم ولی یه شرط داره
خانم کانگ: چه شرطی
جونگکوک: من میخوام هر هفته ۲۰ تا طرح بهم تحویل بدید
یونجی: چییییی ۲۰ تااااا
خانم کانگ: یونجی.....حتما قبوله
جونگکوک: خیله خوب از این به بعد افرادم میان و به کار ها نظارت میکنند
خانم کانگ: حتما
یونجی: خداااااااا اخه په شکلی هر هفته ۲۰ تا طرح به این جناب سخت پسند تحویل بدم اخهههههه * تو دلش
جونگکوک: پس هماهنگ میشیم
خانم کانگ: حتما
یونجی: تعظیم کردم و بعد خداحافظ بعد از رفتن اون یا نگاه به خانم کانگ کردم و گفتم خانم کانگگگگگ
خانم کانگ: بله
یونجی: اخه چه شکلی میخواییم تو یه هفته ۲۰ تا طرح خاص بهش تحویل بدیم
خانم کانگ: ما نه تو قراره تحویل بدی
یونجی: چییییی من نمیتونم
خانم کانگ: ولی تو این برگه هارو امضا کردی و میفهمیدی که اینقدر سخته
یونجی: ولییی من نمیدونستم نخوندم که
خانم کانگ: تقصیر خودته
♡♡♡♡
۹.۶k
۱۷ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.